ادیان و مذاهب جهان, داستان ها و روایات تاریخی, دین و آیین اسلام

واقعۀ شقّ الصدر

وقتی محمد (ص) به چهارسالگی رسید هر روز صبح به همراه برادر و خواهر شیری خود، برای به چرا بردن چارپایان بیرون می رفت. مورخان رویداد شگفت انگیزی را در این هنگام گزارش کردند و به دلایلی که در زیر خواهم نوشت جز افسانه نیست و آن اینکه، در یکی از روزها که محمد به صحـرا رفته بود دو فرشته آمدند و سیـنه اش را شکافتند و قلبش را بیرون آورده و شکافتند و پارۀ خون لخته سیاهی از آن بیرون آورده و آنگاه قلب را با برف(!) شستشو دادند و به جای خود نهادند. وقتی که این خبر به حلیمه و همسرش حارث رسید، آنها بر محمد بیمناک شدند و او را نزد جدش عبدالمطلب بازگرداندند. و در این هنگام محمد، پنج ساله و بنابر قولی چهار ساله بود.[1]

داستان پردازان و اهل خرافه گفته اند این لخته خون سیاه، سهم شیطان بوده و با خارج کردن آن از قلب پیامبر، شیطان را بر آن حضرت راهی نیست.

این روایت به دلایل زیر قابل نقد و تردید است؛

1: سهم شیطان مادی نیست که با بیرون آوردن آن از بدن کسی، وی از سلطۀ شیطان خارج شود.
2: آیا این لختۀ خون در قلب همه وجود دارد؟ اگر چنین است همه می توانند با خارج ساختن آن، خود را پاک و معصوم کنند.
3: آیا پیامبران دیگر نیز چنین وضعیتی داشته اند؟ ما روایتی دال بر این امر در میان سایر پیامبران نداریم، پس مسئلۀ عصمت و پاک بودن آنها چه می شود؟
4: آیا خداوند نمی توانست این فرزند را نخست، پاک به دنیا آورد تا نیازی به انجام چنین عمل و کار زجر دهنده ای نداشته باشد؟
5: برای برخی از بزرگان قریش از جمله امیة بن ابی صلت نیز چنین داستانی ساخته اند، البته در آن داستان توسط دو پرنده سینۀ وی باز و شستشو داده شده است.
6: این داستان را پیامبر در سنین 6 سالگی، 25 سالگی و حتی 35 سالگی هم گفته اند، مثل اینکه آن لخته و غدّه دوباره رشد کرده و بزرگ شده است.

در مجموع می توان گفت این روایت از جمله داستان پردازی هایی است که در تاریخ اسلام وارد شده و نمی توان آن را پذیرفت.

منبع:

1 ( ابن سعد، طبقات، همان، ج 1، ص 89 )
2 تاریخ اسلام، نوشتۀ دکتر اصغر قاندان

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *