تاريخ فا

نَسک های پَهلَوانی (5)

Scan-140420-0004

« خسرو و ریدکی قبادان ( ثعالبی ) »
پیشگفتار :

روایت دیگر گزارش پهلوی « خسرو پرویز و ریدک قبادی » را ابومنصور ثعالبی بین سالهای 408_412 در شاهنامه ی خود نقل نموده است . روایت ثعالبی با وجود اختصار , چهار همپرسه افزوده بر متن دارد و حاوی نکته های تازه ایست , از اینرو برگردان این روایت برای تکمیل گزارش پهلوی لازم به نظر می رسد . 

ترجمه ی حاضر از کتاب « غرر اخبار ملوک الفرس و سیرهم » طبع زوتنبرگ ( h . Zotenberg , paris 1900 ) با استفاده از از « شاهنامه ی ثعالبی » ترجمه ی آقای محمود هدایت به پارسی درآمده است .

……………..

متن کتاب خسرو و ریدکی قبادان ( ثعالبی ) :

…. دیگر از آن او ( = یعنی خسرو پرویز ) « ریدک خوش آرزو » بود , و او جوانی بود از واسپورزادگان , و از پرستندگان ویژه ی خسرو پرویز به شمار می رفت . 

دانش او در خوراکی های خوش و بهره مندی های تن از همه بیش بود و کسی مانند او نمی توانست همه ی خوشی های این گیتی را برشمارد . 

روزی , خسرو پرویز از ریدک پرسید : « کدام خوراک خوش تر , دلپذیر تر و با مزه تر است ؟ » . 

ریدک گفت : « آن خوراک که به تندرستی , بی بیمی , شادمانی و گرسنگی با نزدیکان یکدل بخورند » . 

شاه گفت : « نیک است ولی بگوی از گوشت چهار پایان کدام خوش تر است ؟ » . 

جوان گفت : « بره ای که به شیر دو میش پرورده و دو ماه چریده است , آنرا پشم ( نه پوست ! ) بکنند و در تنور برشته بکنند . یا بزغاله ی فربهی که در شورباج ( = آب و نمک ) بپزند ؛ و یا سینه ی جوانه گاو که در سکباج ( = سرکه و آب در هم جوشانیده ) پخته اند » . 

پرویز گفت : « پسندیدم ولی از این خوراکی های نیکو , نیکو تر ؟ » . 

گفت : « ماهیچه و زرده ی تخم مرغ » . ( که برای آن کار دیگر نیکو شاید ! ) . 

پرویز گفت : « از گوشت های مرغان , کدام بهتر است ؟ » . 

گفت : « گوشت دراج فربه , کبک زمستانی , جوجه کبوتر فربه , و فره مرغی که با گندم و شاهدانه و روغن زیتون پروار شده است » . 

خسرو پرسید : « از افسرد ها ( = خوراک پخته ی سرد مثل قورمه ) کدام بهتر است ؟ » . 
گفت : « گوشت گوتر ( = گوساله ) که با سرکه ی ترش و خردل تند پخته اند » . 

خسرو پسندید و گفت : « از خامیز ها ( = گوشت خام پرورده ) کدام نیکو تر است ؟ » . 

گفت : « گوشت آهوی جوان که لخت لخت بریده در سرکه و خردل و شورابه ( = شورباج ) و شبت و سیر و زیره بگذارند » .

پرویز پرسید : « از شیرینی ها کدام بهتر است ؟ » . 

گفت : « ( کماج ) که از خمیر آرد برنج , شیر تازه و قند , و چربی آهو درست کنند . 

دیگر جوزینه ( با آرد برنج و گردو ) و روغن بادام شیرین و گلاب . 

و دیگر لوزینه ( با آرد برنج و بادام ) و نبات و گلاب . 

همچنین پالوده ای که با ( گشنیز و ) شکر و عسل بسازند » . 

آنگاه خسرو از دلپذیرترین باده ها پرسید . 

جوان پاسخ داد : « می انگور خوش رنگ , خوش بو و ناب , که بکام خوشگوار باشد و مایه آن نه تیره و نه تنک باشد و مستی اش زود بر سر رود . از این دست , باده ی بلخی , مرورودی , بوشنجی , بستی , گوری , قنارزی , و درغمی است ولی من می آسوری ( = آشوری ) و قطر بلی را دوست تر دارم » . 

سپس از بهترین میوه ها پرسش شد . ریدک گفت : « مغز بادامی که کوبیده و پوسته ی آنرا دور ساخته اند , با شکر ؛ نارگیل تازه با نبات ؛ دانه های انار میخوش با گلاب ؛ گلاب خشک ؛ سیب شامی یا کرمانشاهی ؛ خرمای آزاد تازه با مغز بادام ؛ هلوی ارمنستان که گوشت آن به آسانی از هسته جدا می شود ؛ و ترنج ( = بادرنگ ) طبرستان » . 

خسرو پرسید : « از سپرغم ها کدام خوش بوی تر است ؟ » . 

گفت : « شاهسپرم که با داربوی ( = عود ) , مشک و شاهبوی ( = عنبر ) و گلاب اندوده اند » . پرسید : « دیگر ؟ » گفت : « بنفشه با شاهبوی , نیلوفر با مشک , و گل باقلی آغشته به کافور » .

پرسید : « بوی سپرغم ها به چه مانند است ؟» . 

گفت : « بوی نرگس ایدون چون بوی جوانی ماند , و بوی گل سرخ ایدون چون بوی دوستان , و بوی شاهسپرم چون بوی فرزندان , و بوی خیری شب بو , به بوی گرامیان مانند است » . 

پرسید : « بوی بهشت را به چه مانند کنند ؟ » . 

گفت : « هرگاه بوی باده ی خسروانی , سیب شامی و گل سرخ پارس , شاهسپرم سمرقند و بادرنگ طبرستان , نرگس مشکی و بنفشه ی سپاهان , زعفران قم و بونی , و نیلوفر شیروانی را در هم آمیخته , بوی های سه گانه ی داربوی هند , شاهبوی شحری و مشک تبتی را بر آن بیفزایند , بوی بهشت را که به پارسایان نوید داده اند , خواهی شناخت » . 

آنگاه خسرو از ریدک پرسید : « کدام نوا نیکو تر است ؟ » . 

پاسخ داد : « نوای سازی که نغمه ی تار هایش به آواز ماند و آوازی که نوایش به آواز ساز مانند باشد » . 

پرویز گفت : « آنچه گفتی چگونه است ؟ » . جوان افزود : « بربتی که چهار تار داشته باشد , چنگ و ساخته ( = چنگ کوک شده ) , و تنبور هماهنگ و نای همراه دستان اصفهان , آواز نهاوندی , چکاوک نیشابوری و هر آوازی که از لب و دهان ساده و زیبایی بیرون آید ( یا به عبارت ثعالبی « هر آوازی که از زیر سبیل بیرون نیاید ! » ) . 

هنگامی که خسرو از خوشگوار ترین آب ها پرسید , ریدک در پاسخ گفت : « آب سردی است که در غلغلک نو , در تشنگی بنوشند » . 

پرسید : « بهترین جامه کدام است ؟ » . 

گفت : « برای بهار , جامه ای است که از پارچه ی مرو یا دبیقی , برای تابستان از پارچه ی توزی و شطوی , برای پاییز از پارچه ی ری با پود دولا یا پارچه ی در هم تافته , و برای زمستان جامه ای که از پارچه ی پشمی و ابریشمی یا پوست خز دوخته باشند و در سرمای سخت جامه ی خز که آستر آن نیز از خز باشد » . 

پرسید : « بهترین بستر ها » . گفت : « بستری زری که از پر کلنگان اکنده , بر روی هم نهاده باشند » . 

خسرو پرویز پرویز پرسید : « زیباترین و نیکوترین زن چگونه است ؟ » . 

گفت : « نخست , کسی که دل او را بخواهد و به او نیازان باشد . ولی دلپذیر تر آنکه نه چندان پیر و نه چندان جوان ؛ نه بزرگ و نه کوچک ؛ و نه بسیار باریک و نه بسیار فربه بوده ؛ به بالا , میانه ؛ روی خوش ؛ به نهاد گرم و گیرنده باشد . پیشانی او راست ؛ ابرو ها کمانی ؛ چشم ها بادامی ؛ بینی برازنده ؛ لب ها باریک و عقیقی ؛ دهان تنگ ؛ دندان ها مانند مروارید با لبخندی شیرین ؛ چانه گرد ؛ گردن ساغری ؛ رنگ انارگون ؛ پوست مانند ابریشم ؛ موی سیاه بوده , دارای پستانی چون سیب , اندامی چون زنبور و شکمی کوچک , نافی گرد , سرینی برجسته , پا هایی کوچک , بویی دلپذیر , آوایی نرم باشد , و پر گو بی آزرم نباشد » . 

خسرو پرویز خندید و آفرین ها گفت و فرمود دوازده هزار مثقال سیم ( = نقره ) به ریدک دادند و بیش از پیش او را به خود نزدیک گردانید . 

……………

برگردان متن پهلوی و تصحیح و مقابله از استاد ایرج مالکی . 

 

 نویسنده : موری حماسی

http://forum.tarikhfa.ir/thread5666-7.html#post23859

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *