نگاه سنتی و مدرن به تاریخ
هنگامی که تاریخ می خوانیم، بسیار پیش می آید که با جملاتی نظیر، آسیابانی یزدگرد سوم را برای به دست آوردن زیورآلات شاهانه اش بکشت و اینْ سبب انقراضِ یک بارهِ ساسانیان گردید و اسلام به مانند ریشه های رستنی تنومندی در ایران زمین شروع به رشد و نمو نمود، یا با قتل طغرل سومْ حکومت سلجوقیان به خاموش خانه تاریخ سپرده شد و حکومت خوارزمشاهیان از نیستی به هستی رسید، رو به رو شویم.
این گونه خط کشی ها در عالم واقع وجود ندارند و صرفا برای دسته بندی کردن ادوار _ که در تاریخنگاری مدرن نادرست است _ به کار می روند و اعتبار علمی ندارند، چرا که تحولات تاریخی، از آن روی که نه در خلاء شکل می گیرند و نه یک ساحتی ( نه بُعد ) هستند و نه به یک باره رخ می دهند، دارای هیچ گونه نظم معینی نیستند و می بایست تاریخ و رخ داد های آن را به صورت همان رخ داد ها نگریست. نباید تصویر پازلی را که قطعات گم شده دارد با حدس و گمان خود باز سازی تصویری کرد، چرا که روی داد و حادثه در میانِ مردمان، زمان، مکان، جامعه، فرهنگ و… خاصی که فقط مربوط به همان واقعه می باشد اتفاق افتاده است و تصویر سازی ما برای آن پیشامد، بر اساس ذهنیت امروزین ما صورت بندی خواهد شد، که به ناگاه تصویری غریب با آن چه بوده است، در پیش روی ما قرار می دهد.
تاریخ نگاری مدرن به ما می آموزد که چگونه از بند این گونه تصویر سازی ها برهیم، و نشان می دهد که بی آن که خودمان به کامل کردن پازل بپردازیم، چگونه با همین قطعاتِ موجود تصویری هرچند نا روشن ( نه تاریک ) بسازیم تا بتوانیم تاریخی نزدیک به واقعیت ( نه حقیقت ) را تحقق ببخشیم.
حنیف علوی
دیدگاه جالبی بود
با سلام
مطلب جالبی بود.
با تشکر
مطلب جالب و خواندنی بود
سپاسگزارم
با سلام مقاله مفیدی است. ممنونم
مطلب جالبی بود . تشکر
مطلب خوبی بود فقط کوتاه بود با تشکر
مطالب خوبی دارید
سلام بسیار عالی
عالی بود و ممون از سایت خوبتون