ساسانیان و تازیان
نگارنده: جمشید کیانی
از تازیانِ دروهی ساسانی و رابطهی آنها با ایران ، بر خلاف سایر دورهها سخن بسیاری میتوان گفت. رابطهای که سرانجام آن ، یکی از شومترین رویدادهای تاریخ ایران را در پی داشت.
در این رویداد ، نتیجه و حاصل هزاران سال تلاش و اندیشهی ایرانیان به باد رفت و این سرزمین نازنین به چنگال آن اهرمنچهرگانِ خونخوار افتاد.
البته فرزندان این سرزمین مقدس توانستند در برابر نهیب روزگار ، جانانه از هویت خویش دفاع کنند و آن را پاس دارند. دفاعی که تا امروز ادامه دارد.
قبل از هر چیز باید شکل و شمایل کلی تازیان آن زمان را بنگریم :
{ در این زمان ، قبایل عربنژاد آسیای مقدم که در سوریه و عراق سکونت داشتند و بخشی از آنان طرفدار ایران ، و گروهی دیگر به سبب مجاورت ، هواخواه رُم بودند ، طبعاً به مبارزه با یکدیگر کشانیده شدند تا اینکه مقدمات تشکیل دولت عربی «حیره» که از اعراب «بنیلخم» بودند در مرز جنوب غربی ایران ، و دولت «غساسنه» که از اعراب مجاور سوریه بودند فراهم شد. دولت ایران از قبایل بنیلخم ، و دولت روم از قبایل بنیغسان در مرزهای جنوبی سوریه حمایت میکردند. }
[تاریخ سیاسی ساسانیان ▬ محمد جواد مشکور ▬ رویهی 92]
در طول تاریخ ساسانیان ، هرگاه که حکومت ساسانی به علتی دچار ضعف میشد ، گروهی از اعراب به ایران یورش میآوردند. یکی از نامدارترین این یورشها در زمان «هرمز دوم» (=پدرِ شاپور دوم / شاپور ذوالاکتاف) بود.
{این شاه (=هرمز دوم) چون عدالتخواه بود به بسط دادگستری کوشد و بر آبادی ایران خیلی افزود. ولی مدت سلطنت او کوتاه بود. زیرا در 310 میلادی در جنگ با اعراب کشته شد. توضیح آنکه اعرابْ بحرین را گرفته از آنجا به حدود ایران تجاوز میکردند. }
[ایران قدیم ▬ حسن پیرنیا ▬ رویههای 190 و 191]
شاهپور دوم نیز در جنگی انتقام پدرش را گرفت و همچنین تازیان را برای دیگر گستاخیهایشان نیز تنبیه کرد :
{شاپور اولین تکلیف عمدهای که پیش روی خود یافت ، تنبیه اعراب بحرین بود. نه فقط بدان سبب که پدر شاهپور ، هرمز دوم در جنگ با اعرابِ مهاجم کشته شده بود بلکه مخصوصاً از آن جهت که این اعراب در دورهی خردسالی شاهپور ، در سواحل خلیج فارس ، تاخت و تازهای بسیار کرده بودند و امنیت آن حدود را به شدت مختل ساخته بودند. با کشتیهای که شاه جوان (شاهپور دوم) در خلیج فارس به آب انداخت ، اعرابِ احساء (=بحرین) به شدت قلع و قمع شدند و امنیت آن حدود تأمین گشت. }
[تمدن ایرانزمین ▬ جلد 3 (تمدن ساسانی) ▬ امیر بهنام ▬ رویهی 42]
دربارهی یورشهایی که از سوی تازیان مسلمان به ایران انجام شد ، تا کنون دیدگاههای بسیار و البته تقریباً مشابهی عرضه شده است که از دقت و درستی برخوردار نیستند. اما به تازگی ، حقیقت تا حدودی آشکار شده است و یکی از پژوهشگران هوشیار ایرانی به نام «سورنا فیروزی» به نتایج جالبی رسیدهاند و فعالیتهای پنهانی مزدکیان و مانویان و مسیحیان را در این رویداد ، تا حدودی نشان دادهاند.
البته کمی بیانصافیست اگر بگوییم قبلاً هیچکس هیچ اشارهای به این مفهوم نداشته است اما پژوهشگران پیشین به طور مفصل و شفاف به این موضوع نپرداخته بودند.
«آرتور کریستنسن» میگوید :
{ اوضاع دولت ساسانی بر این منوال بود که از بیابان عربستان ، لشکرها از عرب بادیهنشین وحشی و بیتمدن ، که تعصب مذهبی و روح غارتگری محرک آنان بود ، به فرمان «عمر بن الخطاب» که از رجال سیاسی درجه اول به شمار است ، به ایران روی نهادند. علت اینکه قومی وحشی ، چون عرب بیابانی در ظرف مدت قلیلی توانست که دولتی صاحب تأسیسات نظامی ، مانند دولت ساسانی را از میان بردارد ، اغتشاش و فسادی بود که بعد از خسروپرویز در همهی امور ایران رخ داد. این احوال نتیجهی سیاست نظامی جدیدی بود که از زمان انوشیروان در پیش گرفتند. تحولاتی که در طی این مدت رخ داد ، کشور را به طرف تسلط سرداران لشکر سوق میداد. هر سپاهبد یا والی ایالت خود را مانند روزگار قدیم ، به منزلهی اقطاع و تیول موروثی تصور میکرد و خود را از ملوکالطوایف قدیم میشمرد ؛ مخصوصاً پس از آنکه خاندان سلطنتی به انحطاط کامل افتاد ، این تصور قوت گرفت. }
[ایران در زمان ساسانیان ▬ آرتور کریستنسن ▬ برگردان : رشید یاسمی ▬ رویهی 358]
این سخنان آرتور کریستنسن تا حدودی درست است. البته باید افزوده شود که این فساد و اغتشاش ، توسط مزدکیها ، مانویها و مسیحیان (به ویژ مزدکیها) پدیدار شد. تقریباً از زمان «خسرو انوشیروان» (=خسرو اول) ، یک توطئهی همهجانبه و هماهنگ بر ضد حکومت ساسانی ، در میان همسایگان آنها و البته به رهبری عواملی که در ایران بودند به وجود آمد.
این توطئه در زمان «خسرو پرویز» (=خسرو دوم) شدت گرفت.
«عنایتالله رضا» که تا حدودی از این توطئه آگاهی یافته ، میگوید :
{ تابستان سال 626 میلادی ، «آوار ها» (قومی وحشی در شمال آسیا) حمله به «کـنـسـتـانـتـیـنـوپولیس» (=قـسـتـنـتـنـیـه) را از سر گرفتند. این واقعه درست زمانی روی داد که «کت – ایلخان» حملهی مجدد خود را به چین آغاز کرده بود. آیا این دو حمله را که به تقریب در یک زمان صورت گرفت ، میتوان تصادفی دانست؟ آیا توافقی میان خاقانات شرقی و آوارها وجود نداشت؟
نکتهای دیگر را نیز نباید از یاد برد و آن اینکه سپاه ایران با لژیونهای رومی ، سخت در پیکار بود. نیروهای آوار در حومهی پایتخت امپرتوری روم شرقی با دژها و استحکامات دفاعی مجهز رومیان مواجه شدند ؛ چندان که گذر از خطوط مذکور ناممکن مینمود. سپاهیان ایران نیز تا کرانههای تنگهی بسفر پیش تاختند. ولی رومیان از این پس مقاومتی سخت ابراز داشتند و مانع نفوذ سپاه ایران به جانب غربی تنگهی بسفر و بخش اروپایی روم شدند. ناگزیر آوارها تنها ماندند و بدون انتظار همکاری از متحد خویش – ایران – دست به حمله زدند. هفتم ماه اوت سال 626 میلادی ، رومیان شکستی سخت بر آوارها وارد آوردند. مهاجمان آوار ناگزیر به سوی سرزمینهای شمالی گریختند.
فرار آوارها سبب شد که سپاهیان ایران کرانههای بسفر را ترک گویند و عازم سرزمین سوریه شوند. عقبنشینی سپاه ایران به هراکلیوس امکان داد که دست به حملهی متقابل زند. ترکان که متحد روم بودند ، با همهی نیروهای خویش هراکلیوس را در این پیکار یاری کردند. }
[ایران و ترکان در روزگار ساسانیان ▬ عنایتالله رضا ▬ رویههای 164 و 165]
برای اینکه این دسیسه و توطئه را بهتر بشناسیم ، به نوشتهی آقای سورنا فیروزی مینگریم :
{ پیش آمدن ماجرای کمکخواهی اعراب یمن و تصمیم دربار ایران به پیشنهاد موبد موبدان پیرامون فرستادن زندانیان محکوم به مرگ به جای به خطر انداختن جان سربازان ارتش ، یافتن 800 تن مرگارزان در زندانها ، فرستادنشدن این زندانیان که تبری آنها را سپاهی از دیلم دانسته به فرماندهی سرداری به نام «وهرز» با 8 کشتی به سوی یمن که 6 شمار آن به مقصد رسید ،
پیروزی بر حبشیان و کشتهشدن «ابرهه» سرشناس در این نبرد به دست ایرانیان مرگارزان ، رخدادهای سپسین بودند. ما میدانیم که دستگیریهای انجامگرفتهشده از مزدکیان در بخش خاوری میانرودان (حادر یا جازر تا نهروان) و در نزدیکی تیسپون بوده است. زندانیان یادشده نیز از تیسپون گردآوری شدند. زندانیان محکوم به مرگ ، کسانی جز دستگیرشدگان مزدکی نبودهاند.
رایزن خسرو انوشیروان ، با فرستادن این افراد ، تلاش داشت ایران را از تأثیر آنان به دور نگاه دارد. اما در واقع ، او ناخواسته با این کردار خود ، اندیشهی مزدکی را به برون از مرزهای ایران برونش داد. همراستا با این رخدادها ، بازماندگان مزدکی ، به رهبری «خُرّمک» (همسر مزدک) در «ری» ، پنهانی به ترویج اندیشههای اشتراکی (مزدکی) میپرداختند. }
[فروپاشی ساسانیان از نگاهی دیگر ؛ نقش مزدکیان در براندازی حکومت ساسانی ▬ سورنا فیروزی ▬ فشردهای از رویههای 47 تا 49]
در اوضاع مشوّش دروهی ساسانی که آنها مشغول جنگ با رُم بودند ، «شیرویه» (فرزند خسروپرویز) که از سوی مثلث «مزدکی – مانوی – مسیحی» هدایت میشد ، اقدام به قتل پدر خود نمود :
{ مسیحیان پایتخت به سبب ستم یهود و تسلط ایران بر بیتالمقدس و سوزاندن کلیساها و بردن صلیب عیسا از آن شهر از پادشاه نفرت داشتند و میکوشیدند او را برانداخته و شیرویه را که ظاهراً زرتشتی ولی مادر او نیز مسیحی بود به شاهی برگزینند.
باری خسرو را در روز «ماه» که نام روز دوازدهم از ماه ایرانی است و مطابق است با بیست و نهم فوریه سال 628 میلادی از سلطنت خلع کردند. بنا به روایت دیگر که در نامهی هراکلیوس آمده ، تاریخ خلع خسرو بیست و چهارم فوریه و تاریخ قتل او بیست و هشتم آن ماه است. }
[تاریخ سیاسی ساسانیان ▬ محمد جواد مشکور ▬ رویهی 1145]
«سورنا فیروزی» در ادامهی پژوهش ارزندهاش میگوید :
{ خسروپرویز به رُم اعلام جنگ داد و تا پشت دروازههای کـنـسـتـانـتـیـنـپـل پیش رفت. رخدادها از سال 602 تا سال 626 به سود ایران است. مصر و اسیای صغیر به ایران بازگشتهاند. اما از این نقطهی تاریخی است که معادلات یکی پس از دیگری به هم میخورند. در یورش خسروپرویز به رُم ، سرداران او از 3 جهت به امپراتوری رُم تاختند.
«رمیوزان» به سوریه و ارشلیم.
«شاهین»به مصر و اسکندریه و نوبیه.
«شهر براز» به کـنـسـتـانـتـیـنـپـل.
گاه ، تصرف مصر را به دست شهربراز و پیشروی در اسیای صغیر را از سوی شاهین گفتهاند.
پیروزی ایرانیها بر رُمیها با عث شادی مردم «مکه» به ویژه گروه «قریش» شده بود. تا جایی که در برابر دگراندیشان شهر ، از این رخدادها با عنوان «پیروزی برادران پارسی ما»
یاد میکردند. (گروهی از قریشیها و سایر اعراب طرفدار ایران ، و گروهی از آنها طرفدار رُم بودند.) از این نقطهی تاریخی ، رویدادهای پشت پرده ، یکی پس از دیگری رخ میدهند.
«هراکلیوس» ، فوکاس را کشت و به جای او نشست. در برابر شادی مکّیان طرفدار ایران ، در میان مخالفان آنان ، وعدهی پیروزی نزدیک رومیان در گذر 3 تا 7 سال داده شد تا پشتیبانان روم ناامید نشوند. میان «ابی بن خلف» که هوادار ایران بود و «ابوبکر» بر سر این آیندهنگری با محوریت 9 سال ، پیمانی بسته شد.
در سورهی روم قرآن دربارهی این رخداد چنین آمده است :
< ا ل م. رومیان مغلوب شدند. در جنگی که در نزدیکی ارض واقع شد و آنها پس از مغلوب شدنشان ، به زودی (بر پارسیان) غلبه خواهند کرد. در چند سال (3 تا 7 تا 9) همهی کارها از آن خدا است. چه قبل و چه بعد. و در آن روز مؤمنان خوشحال خواهند شد. > }
[نقش مزدکیان در براندازی حکومت ساسانی ▬ سورنا فیروزی ▬ فشردهای از رویههای 53 تا 55]
افکار و عقاید خود را با دیگران در تالار گفتمان تاریخ فا به اشتراک بگذارید و همچنین از کتابخانهو نگارخانه تاریخی این تارنما دیدن فرمائید:
با تاریخ فـا ، مرجع تاریخ و تمدن ایران و جهان باستان همراه باشید…
تاریخ فا ، مرجع تاریخ و تمدن ایران و جهان