ادبیات پارسی

دروصف پارسی سرایان- نمونه هایی از اشعار پدر ادب ترکی، امیرعلیشیر نوایی(فانی)

دروصف پارسی سرایان- نمونه هایی از اشعار پدر ادب ترکی، امیرعلیشیر نوایی(فانی)

امیرعلیشیر نوایی(فانی) سیاستمدار و فرهنگمرد برجسته روزگار تیموری واجد جایگاهی پرفراز و رفعت در تاریخ ایران است. او که به دو زبان پارسی و ترکی(جغتایی) می نگاشت و می سرود، در آثار گوناگون خویش به تسلط کاملش بر هر دو زبان یادشده اشاره داشته است. از آن جمله می توان قطعه شعری را گواه آورد که در دیوان فارسی وی(دیوان فانی)مضبوط است. امیرعلیشیر در این قطعه شعر، با سری پرغرور، خودستایی نموده ( که نا به جا هم نمی نماید) و به مهارت افزون خود در سرایش و نگارش به این دو زبان، بسی نازیده و فخر فروخته است:معنی شیرین و رنگینم به ترکی بی حد است فارسی هم لعل و دُرهای ثمین گر بنگریگـوییا در راست بازار سخن بگشوده ام یک طرف دکان قنادی و یک سو زرگریزین دکان ها هر گدا کالا کجا داند خرید زانکه بـاشد اغنیا این نقدها را مشتریبا وجود این، بایسته است یاد شود، بیشتر آثار امیرعلیشیر با بهره جستن از زبان ترکی موجودیت یافته اند، زبانی که در روزگاران پیش از امیرعلیشیر واجد کاربرد چندانی در وادی دانش و پهنه ادب نبود. یکی از جنبه های اهمیت فزاینده کار امیرعلیشیر که به باور برخی ترک شناسان در زمره چهار مدافع بزرگ زبان ترکی یعنی محمود کاشغری، مولف دیوان لغت ترک، شیخ عاشق پادشاه، نویسنده غریب نامه، و قدری برغموی، صاحب صرف ترکی مسیره العلوم، قرار دارد، آن است که وی موفق شد ترکی را چنان فراخ و گستردگی بخشد که شایسته یک زبان ادبی باشد. این موفقیت زمانی فزونتر جلوه میکند که درک گردد، نظم و نثر فارسی با توجه به پیشینه دیرینش و در گذر روزگار، تکامل عظیمی را شاهد بوده و با نام ادب ورزان عالیقدر و سخن سرایان والامقام مزین و بدون هیچگونه رقیبی بـوده است. بـه دیگر سخن، زبان ترکی، هویت خود بـه عنوان یک زبان ادبی را بلاشک مدیون و مرهون امیرعلیشیر نوایی بوده و نقشی که او در پروریدن سخن ترکی ایفا نموده چنان چشمنواز است که برخی پژوهشگران را واداشته تا او را همپایه سخن سرایانی چون دانته، در احیای زبان ایتالیایی و فردوسی در پیشرفت زبان پارسی برشمارند

گفتنی است، امیرعلیشیر علیرغم آنکه در کتاب محاکمه اللغتین با یادکرد استدلال هایی چند مدعی گشته زبان ترکی بر زبان پارسی برتری دارد (در آینده نزدیک کتابچه ای با عنوان نقد و بازبینی دعاوی امیرعلیشیر نوایی در محاکمه اللغتین به قلم نگارنده منتشر خواهد شد)، بسیاری از آثار خود را با الهام گرفتن از سروده ها و نگاشته های نام آوران ادب پارسی مدون ساخته است(به عنوان نمونه: لسان الطیر= منطق الطیر عطار، خمسه= پنج گنج نظامی و امیرخسرو دهلوی، چهل حدیث= اربعین جامی، تاریخ ملوک عجم= نظام التواریخ بیضاوی، وقفیه= وقفیه ربع رشیدی، نسائم المحبه= نفحات الانس جامی و …). او حتی بیشینه اشعار فارسی به ویژه غزل های خود را در تتبع پارسی سرایان پرآوازه سروده و در سرایش آنها چنانکه خود نیز اعتراف داشته، به اشعار حافظ، سعدی، امیرخسرو دهلوی، خواجوی کرمانی، جامی، کاتبی ترشیزی، امیرشاهی سبزواری، کمال خجندی و …نظر داشته است. امیرعلیشیر علت آنکه چرا، بدین اندازه از دیگران پیروی کرده، را چنین مشروح داشته است:تتبع کردن فانی در اشعار نه از دعوی و نی از خودنمایی استچو ارباب سخن صاحبدلانند مرادش از درد دلها گدایی استامیرعلیشر از این روی در وصف و مدح بسیاری از پارسی سرایان و پارسی نویسان، که به تعبیر خود وی راهنمایان و پیشکسوتانش بودهاند، سخن منظوم و مسطور داشته است. آنچه هویدا می نماید، ادامه جستار اختصاص خواهد داشت به ارائه نمونه هایی از این دست واگویه های امیرعلیشیر نوایی: (در وصف نظامی گنجوی/ خمسه نوایی- فرهاد و شیرین):ایماس آسان بو میدان ایچرا توماق نظامی پنجه سیغه پنجه اورماقتوتای کیم قیلدی اوز چنگینی رنجه نی گیم اوردی انینگ چنگگه رنجهکیراک شیر آلیدا هم شیـر جنگی اگر شیر اولمسه باری پلنگیترجمه: وارد این میدان شدن(خمسه سرایی) و پنجه در پنجه نظامی افکندن کار آسانی نیست. هر کسی با او پنجه در پنجه انداخت تنها چنگ خویش را رنج داده است. باید شیر شد آن هم شیر جنگی، اگر هم نه شیر، باید پلنگ شد.(در وصف نظامی گنجوی و امیرخسرو دهلوی/ خمسه نوایی- فرهاد و شیرین):آنینگ بو گنجدین تاپمای تابچای کیشی کام نیچوک کیم گنجپش گنجه آراماگر چه گنجه ده آرامی آنینگ ولی گنج اوزره دائم گامی آنینگ…توتوب گوهرلری یکسر جهانی نیچوک کیم خیل اختر آسماننییوق اول گوهر که چون تورراقغه قالغای ایاغ آستیغه چون قالغای اوشالغای…کیشی مونداق بولا آلمای گهرریز مگر اول هندوی زاد شکرریز ترجمه: هیچکس از این گنـج سخن (خمسه) مانند آن که در گنجـه آرمیده کام نگرفته است(نظامی گنجوی)، اگرچه آرامگاه وی در گنجه است، لیکن او همیشه بر روی گنجها قرار گرفته است… گوهـرهای او سراسر جهـان را گرفته است، همانگونـه که خیـل ستارگان، آسمـان را فرا گرفتـه اند. گوهـر او هرگـز زیر خاک شدنی نیست، اگر بـه زیـر پـا هم افتـد از توانش نمیکاهـد … کسی ماننـد او گوهرپاشی نتوانسته است، مگـر آن هنـدوزاده شکـرریز(امیرخسرو دهلوی). (در مدح جامی/ خمسه نوایی- لیلی و مجنون):سوز گلشنـی نینـگ شگفته وردی علم آیتی نیـنـگ ورق نوردی …چون سلسلـه ایـلادینگ هویدا یوز عقل نی قیلدیـن آنده شیداچون تحفه نی ایل بلاسـی اتینگ جان تحفه لاریـن فـداسـی اتینگچون سبحه نی کلکینگ ایتی توضیح سالدینگ ملک ایچرا ذکر تسبیحچون قیلدینگ احسـن القصص فن اول قصـه اولوسغه بولدی احسندیوان نی که ایلادینگ مهیا ساچتی بــاشیغه گوهر ثریا…نظم نینگ صفت بیاندیـن آرتوق نثرنینـگ نی که دیرمین آندین آرتوقترجمه: شکفته گل گلشن سخن و ورق نورد آیات علم و دانش است… آن وقت که سلسله الذهب را تالیف کرد عقل ها را به آن شیدا ساخت و چون تحفه الاحرار را به نظم کشید، خلق تحفه جان را به آن فدا کردند. آنگاه که سبحه الاحرار را توضیح داد در میان فرشتگان ذکر تسبیح درانداخت. چون احسن القصص(یوسف و زلیخا) را سرود آن قصه برای مردم نیکوترین شد. هنگامی که دیوان تریتب داد، ثریا، گوهر نثار آن نمود. وصف نظم او بالاتر از بیان است و درباره نثرش سخن یگویم از آن هم بالاتر است. (ستایش جامی/ دیوان فانی):حامی دین نبی جامی که جام فقر راداشته بر کف لبالب از شراب کوثر است(ستایش جامی، سعدی و امیرخسرو دهلوی/ دیوان فانی):فانی اگرچه جامی و شیرازیت خوش استنتوان زدست داد هم آیین دهلوی(ستایش جامی، حافظ و امیرخسرو دهلوی/ دیوان فانی):هست چون جرعه کش جامی از آن فانی رامدد از معنی حافظ شد و روح خسرو(در وصف نظامی گنجوی/ خمسه نوایی- سد اسکندری):نظامی کـه نظم اهل استادی دور انینگ طبعی سـوز جنسی نقادی دورترجمه: نظامی که استاد اهل نظم و طبع وی نقاد جنس سخن بود، گنجکالایی اختراع او است(خمسه).(در مدح جامی/ دیباچه قصاید سته ضروریه):دُر یکتای بحر نیکنامیامام زمره اقطاب جامی(در ذکر مرغان خوش الحان گلستان نظم/ رساله محبوب القلوب):و آن چند طبقه است: گروه نخستین که از نقود گنج های معرفت الهی ثروتمند و از تعریف خلایق بینیازند و کارشان برچیدن گوهر از گنجینه های معنی و نظم بخشیدن در سلک وزن با هدف فیض بخشیدن به عموم است.چون نظم پردازی بسیار ارجمند و شریف و دلپسند است، از این روی در آیات کلام الله و در احادیث معجز نظام پیامبر نیز مطالبی منظوم پیدا می شود. اما چون آن مطالب با این هدف بیان نشده، اهل ادب آن را به جهت پاسداشت حرمت شعر نمیخوانند. ولی پیشوا و مقتدای این قوم گرانقدر سردسته این جماعت شریف،گوهر دریای ولایت و ستاره اوج کرامت، امیرالمومنین علی رضی الله عنه و کرم الله وجهه اند که دیوان منظوم ایشان موجود و در آن اسرار و نکات بی شمار است. گروهی که پیرو این مظهرالعجایب هستند بعضیشان را معروض میداریم که چه کسانی هستند. از آن جمله ناظم جواهر اسرار به عبارات فارسی، شیخ فریدالدین عطار است و دیگر سراینده مثنوی معنوی، غواص دریای یقین، مولانا جلال الدین یعنی مولوی رومی است، که مقصود آنان از نظم اشعار جز بیان اسرار الهی و املای معرفت نامتناهی چیز دیگری نیست. همچنین اولیای آگاه و مشایخ و اهل الله دیگری هم هستند که از آنان پیروی نموده و اینان ادای سخن و معنای حقایق را به نیکوترین وجه دانسته اند. این جماعت سخنور طریق حقیقت بلکه کیمیاگر آن هستند و جماعتی دیگرند که طریق مجاز را با رمز و راز حقیقت درآمیخته، کلام خویش را بدین روش مرتبط کرده اند، همچون نکته پرداز اهل معنی، یعنی شیخ مصلح الدین سعدی شیرازی و پاکباز و پاکروی اهل عشق، امیرخسرو دهلوی، و گره گشای حقیقت، شیخ اوحدالدین و لفاظ معانی خواجه شمس الدین محمد حافظ.همچنین، جمعی دیگر هم هستند که ادای طریق مجاز بر نظم پردازی آنان غلبه دارد و ایشان بدین اسلوب راغب هستند همانند کمال اصفهانی و خاقانی شروانی و خواجوی کرمانی و مولانا جلال و خواجه کمال و انوری و ظهیر و عبدالواسع و اثیر و سلمان ساوجی و ناصر بخاری وکاتبی نیشابوری و شاهی سبزواری.و دیگر کامل طریق حقیقت و مجاز و کافی و شامل هر دو طریق، رهبر و مقتدای اهل نظم حضرت شیخ الاسلام مولانا نورالمله و الدین عبدالرحمن جامی نورالله مرقده و قدس سره است که در روش کلام طبقه نخست شیرین کلام و در ادای لطایف طبقه دوم صاحب کمال است و در عالم، اهل ذوق و حال به لطایف ایشان شادمانند و با معارف ایشان حضور مییابند. به هر ترتیب، به عنوان برآیند سخن می توان گفت، امیرعلیشیر نوایی با برگزیدن زبان ترکی به عنوان زبان اصلی آثار تالیفی خویش، گامی بلند در جهت شکوفایی ادب ترکی برنهاد، اما به فرهنگ ایرانی نیز خدمتی بزرگ نمود. زیرا فرهنگ ایرانی که از دیرباز با یاری جستن از زبان پارسی و حتی عربی توانسته بود جایگاهی پرفراز و رفعت در دنیای اسلام بیابد، زین پس توانست با زبان سوم، یعنی زبان ترکی، بیش از پیش خود را بنمایاند و به بالندگی خویش در میان ترک تباران نیز با شدتی دوچندان و بسی فراتر از روزگاران پیشین، ادامه دهد.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *