تاریخ اسلام, خلفای راشدین, ساسانیان

حمله ارتش ساسانی به مردم ایران قبل از جنگ قادسیه

حمله ارتش ساسانی به مردم ایران قبل از جنگ قادسیه

نگارنده: حامد محمدپور

حمله ارتش ساسانی به مردم ایران قبل از جنگ قادسیه

رستم فرخزاد (فرمانده ارتش ساسانی) با شصت هزار نیروی جنگجو (و بنا بر بعضی منابع تاریخی، با یکصد و بیست هزار مرد جنگی) از مدائن به سمت میدان نبرد خارج شد. سپس نامه‌ای به برادرش نوشت و از احوال ستارگان و صورت‌های فلکی خبر داد، چه اینکه وی منجم بود و از حالات ستارگان دریافته بود که سپاه عرب بر ساسانیان پیروز خواهد شد. لذا مدتی درنگ کرد تا در گردش ستارگان تغییری حاصل آید! لیکن فایده‌ای نداشت.

رستم فرخزاد از آنجا لشكر كشيد تا به محلی به نام كوثى (حوالی قادسیه) رسيد. در این هنگام يكى از سپاهیان عرب كه اسير شده بود را نزد او بردند.

رستم فرخزاد از او پرسيد: «چه سبب شده كه شما به این سرزمین بيایيد و چه می‌خواهيد؟ “

آن اسير عرب پاسخ داد: ” ما اينجا آمده‌‏ايم كه وعده‌ی خداوند را انجام دهيم كه اگر مسلمان نشوید، ما سرزمین شما را مالک خواهيم شد. “

رستم گفت: ” اگر پيش از حصول آرزو كشته شويد چه مى‏‌گویيد؟”

اسير گفت: “هر كه از ما كشته شود داخل بهشت خواهد شد و هر كه زنده بماند خداوند وعده‌ی خود را نسبت به او انجام خواهد داد. ما به اين وعده يقين داريم. “

رستم گفت: “ما به دست شما تباه مى‏‌شويم (با اين ايمانى كه داريد).” آن اسير عرب پاسخ داد: “كارهاى زشت شما موجب تباهى شما مى‏‌شود. خداوند شما را به حقیقتِ كارهاى زشت خودتان دچار نموده است”.

رستم از اين گفتگو سخت خشمگين شد و فرمان داد گردن آن اسير را زدند.

سپس از آنجا سوى ناحیه‌ی برس‏ (سرزمینی نزدیک قادسیه) لشكر كشيد. وقتی سپاهيان رستم فرخزاد به آنجا رسیدند، دست به فساد و چپاول گشودند. اموال و فرزندان مردم را ربودند. عفت زنان را تباه كردند، باده نوشيدند و عربده كشيدند. مردم نزد رستم آمده؛ ضجه و ناله سر دادند. لذا رستم فرخزاد ميان سپاه آمد و گفت: ” اى مردم پارس! به خدا سوگند آن اسير عرب راست می‌گفت! آنچه باعث تباهى ما شده كارهاى زشت ماست. به خدا سوگند، اعراب با اينكه با اين مردم در حال جنگ هستند، رفتار بهترى با آنان دارند. سيره‌ی آنها بهتر از كردار شماست. “

اینکه ارتش ساسانی، قبل از وقوع جنگ قادسیه، به مردم ایران نیز رحم نکرد و اموال و نوامیس مردم را مورد تعرض و هتاکی قرار داد، امری است که در متون کهن تاریخی بیان شده است. از جمله طبری در تاریخ مشهور خود [۱]، ابن اثیر در »الکامل فی التاریخ« [۲] و نیز ابن خلدون در کتاب تاریخ خود این حادثه‌ی تاریخی را نقل کرده‌اند. [۳]

هرچند مفاد این مقاله به معنی توجیه و یا تأیید رفتارهای زشت بخشی از سپاهیان عرب نیست. بلکه هر عمل نادرستی در جای خود قابل نقد است.

پی‌نوشت :

[۱]. محمد بن جریر طبری، تاریخ الرسل و الملوک (مشهور به تاريخ طبری)، ترجمه ابو القاسم پاينده‏، انتشارات اساطير، تهران‏ ۱۳۷۵، ج‏ ۵، ص ۱۶۷۷

[۲]. ابن‌ اثير جزرى‏، الكامل في التاريخ، ناشر: دار الصادر، بيروت‏ ۱۹۶۵، ج ‏۲، ص ۴۵۹-۴۶۰ ؛ ابن اثير جزرى، تاريخ كامل بزرگ اسلام و ايران، ترجمه: عباس خليلى و ابو القاسم حالت‏، ناشر: مؤسسه مطبوعات علمى،‏ تهران‏ ۱۳۷۱، ج ‏۸، ص ۲۲۹-۲۲۸

[۳]. تاريخ ابن خلدون، ترجمه عبد المحمد آيتى، مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگى، تهران ۱۳۶۳، ج ،۱ ص ۵۱۲ ؛ ديوان المبتدأ و الخبر (تاریخ ابن خلدون)، الناشر: دار الفكر، بيروت ۱۹۸۸، ج ۲، ص ۵۲۸

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *