
منظره چهارباغ در اواخر دوره صفویه (سفرنامه کرنلیوس لوبرون)
شكوه چهارباغ در دوره صفویه و ویرانى آن در دوران قاجاریه
در سال 1006 هجرى شاه عباس اول تصمیم مىگیرد كه اصفهان را مقر حكومتى خویش قرار دهد، و از آن زمان عمران و آبادانى اصفهان مورد توجه حكومت قرار مىگیرد. از جمله آثارى كه از آن دوران باقى مانده خیابان چهارباغ مىباشد. از مجموع نوشته ها در مورد كیفیت خیابان چهارباغ معلوم مىگردد كه در زمان خود یكى از گردشگاه ها و تفرجگاه هاى ممتاز و برجسته اصفهان بلكه ایران و آسیا بوده و عنوان خیابان و معبر نداشته بلكه اصولاً مكانى براى گردش و تفریح بوده است. در قدیم باغهائى چون باغ تخت، نسترن، طاووس، ستاره، كاج، باباامیر، چهلستون، بلبل (هشتبهشت) گلدسته، پهلوان در این خیابان واقع بوده كه از محله آبخشان تا هزار جریب را شامل مىشده است. (حدوداً از فلكه شهدا تا دروازه شیراز فعلى). شاردن مىگوید: «این خیابان را چهارباغ مىگویند زیرا اینجا سابقاً چهار باغ «مو» وقف مسجد بوده است و شاه عباس كه مىخواست چنین خیابانى بسازد این باغها را اجاره ابد كرد و سالیانه دویست تومان مال الاجاره آن پرداخت مىشد».
توصیف جهانگردان دوره صفویه از چهارباغ
پیترو دولاواله جهانگرد ایتالیائى كه در دوران شاه عباس اول در اصفهان بوده در توصیف این خیابان مىنویسد: «این خیابان چهارباغ نامیده مىشود زیرا در اصل باغ هاى چهارگانه اى در این محل وجود داشته كه از مجموع آنها وضع فعلى بوجود آمده. این باغ ها متعلق به شاه است ولى مردم با آزادى كامل از آنها استفاده مىكنند و آنقدر میوه در آنان وجود دارد كه براى تمام شهر كافى است و حتى زیاد است. در كنار خیابان دیواره اى یكسان و منظمى وجود دارد كه در داخل آنها باغ هاى سلطنتى واقع شده، مدخل این باغ ها با نظم و ترتیب خاصى در مقابل یكدیگر قرار گرفته اند و بالاى هر یك از درب ها عمارات كوچك ولى زیبائى واقع شده كه مىتوان ضمن گردش و تفرج وارد آنها شد. تعداد این عمارات آنقدر زیاد است و قرینه سازى و تناسب به اندازهاى در آنها رعایت شده كه واقعاً زیباتر از آن نمىتوان تصور كرد. بعلاوه در داخل باغ ها و بیرون از آنها در خیابان صفوف طولانى و منظم درختان انبوهى قرار گرفته اند كه تناسب و نظم آنها فوق العاده است. در خیابان با فاصله هاى چند و غالباً در مقابل خانه هاى زیبا حوضه اى بزرگى با اشكال مختلف در وسط خیابان قرار گرفته كه مملو از آب است. نهر بزرگى كه در بسترى سنگى جارى است و تمام طول خیابان را از وسط آن مىپیماید این حوضها را سیراب مىكند. كف پیاده روهاى خیابان سنگفرش و براى عبور انسان و اسب بسیار مناسب است. به فاصله هائى چند، سنگفرش قطع شده و در زمین گل هاى مختلف كاشته شده است. بعد از پل الله وردیخان (سىوسه پل) خیابان كماكان با همان دیوارها و درختان و خانه ها و باغ ها و حوضها ادامه دارد با این تفاوت كه خانه ها و باغات اطراف آن دیگر به شاه تعلق ندارد بلكه متعلق به اشخاص مختلفى است كه براى اطاعت از دستور شاه و حفظ زیبائى خیابان در ساختن آنها بر یكدیگر سبقت جسته اند. خیابان به باغ بسیار بزرگى كه هزارجریب نام دارد منتهى مىشود. روىهم رفته بدلیل اینكه چهارباغ متعلق به شاه است واقعاً داراى عظمتى بىنظیر بوده و باید با طیب خاطر اعتراف كنیم كه خیابان پوپولو و دیگر خیابانهاى رُم به پاى این خیابان نمىرسد.
ویرانى چهارباغ در دوره قاجاریه از زبان جهانگردان
در دوره قاجاریه و بخصوص در زمانى كه ظل السلطان حاكم اصفهان بود این شهر خرابىهاى بیشمارى بخود دید. دیولافوآ سیاح فرانسوى كه در این دوران از اصفهان دیدن كرد در سفرنامه خود خیابان چهارباغ را بشرح زیر توصیف مىكند:
«بارى ما در موقع مراجعت از خیابان بزرگ چهارباغ عبور كردیم با اینكه خیابان حزنآور و متروك است طرف عصر كه كاروان هابه سمت جنوب حركت مىكنند مختصر جنب و جوشى در آن پیدا مىشود امّا این رفت و آمد چند نفر قاطرچى و مردم فقیر را چگونه مىتوان با آن جلال و شكوه و ازدحام گردش كنندگان دویست سال قبل مقایسه كرد. از این منظره حزن آور و وحشت انگیز روى برتافته و نظرى به داخل عمارت ویران انداختم و با كمال تعجب مشاهده كردم كه هنوز هم در این اطاق هاى بىسقف پر از خاك، كاشی هاى زیبائى جلوگرى مىكند. در دیوارها جابجا تابلوهاى نقاشى كه روى آنها را خاك پوشانیده و اوضاعِ اندرون هاى اشرافِ تواناىِ قدیمى را نمایش مىدهند و معلوم است كه با دست استادان و هنرمندانِ با مهارتى ترسیم شده اند…» و هانرى رنه دالمانى سیاح فرانسوى در باره خیابان چهارباغ در دوره ظل السلطان مىنویسد: «متأسفانه ظل السلطان از این خیابان خوش منظر و فرح آور هممانند سایر آثار باستانى چیزى باقى نگذاشت. جداول سنگى را پر كرده و سنگ هاى حواشى آنها را فروخته و نقاشىهاى طاقنماها و دیوارها را هم محو كرده است. از همه بدتر آنكه این شاهزاده منهدم كننده، خسارت جبران ناپذیرى به این خیابان وارد ساخت «یعنى درختان چنار كهنسال سیصدساله را كه موجب ابهت و شكوه این خیابان قدیمى بود و بر زمین آن سایه مىانداخت همه را از ریشه درآورده و به بهاى نازلى فروخت. بطوریكه نقل مىكردند چند ماه قبل از ورود ما به این شهر شاهزاده تمام این درختان را بریده و هر یك را به مبلغ ناچیزى یعنى بیست تومان فروخته است. وقتىكه انسان به این فكر بیفتد كه با چه زحمات و با چه توجهاتى در مدت چندین قرن به پرورش چنین درختانى موفق گردیده اند تا خیابان عریض و طویل این شهر را كه محل عبور و مرور ساكنین و سیاحان خارجى بوده آرایش شایستهاى دهند، آنوقت به اهمیت این انهدام و خرابیهاى جبران ناپذیر كه بواسطه طمع بىپایان ظل السلطان حاكم اصفهان بعمل آمده پى خواهد برد».
لینک مطلب در انجمن: