ساسانیان

مسیحیان در زمان ساسانیان

مسیحیان در زمان ساسانیان

  نگارنده: حامد محمدپور


ظهور آیین نوظهور داخلی، همچون آیین مانی و مزدک، علاوه بر آنکه موجبات نفوذ مذاهب خارجی چون مسیحیت و آیین بودایی را در قلمرو ساسانی فراهم آورد، بر هم خوردن نظم و توازن اجتماعی موجود را نیز نشان داد، و از تزلزل مبادی فکری جامعه ای خبر داد که مدعی وحدت اندیشه و ثبات فکری بود.


مسیحیان در زمان ساسانیان

 

در واقع، عدم موفقیت آیین رسمی در سوق دادن تمامی قلمرو ساسانی به سوی مذهبی واحد، از ماهیت نسبتا غیر ترویجی این مذهب بخصوص در آن دوران نشأت می گرفت؛ زیرا اصولا این آیین بیشتر به آریاییهای ایرانی اختصاص داشت و داعیه جهان شمولی نداشت و رۆسای آن داعیه نجات و رستگاری کلیه ابنای بشر را نداشتند. آیین رسمی در دوران پایانی خود، کاملا جنبه دفاعی به خود گرفته بود و جزای خروج از این آیین قتل بود و یا حداقل موجب حرمان از ارث و محرومیت از حق مالکیت می شد. اگرچه طی فرمانهایی گذار از دینی و گرایش به دین دیگر منع شده بود، اما این دستور بیشتر متوجه زرتشتیان بود و از روحیه دفاعی آیین زرتشت و عقب نشینی در مقابل حریفان خبر می داد. در حقیقت آیین زرتشت در دوره های پایانی، شکوه و عظمت پیشین و شور و نشاط اولیه را از دست داده بود و تغییر کیش از آیین زرتشت به مسیحیت امری عادی بود ولی فقط در موارد معدودی از خلاف آن سخن رفته است، که آن هم به نظر می رسد بیشتر برای دستیابی به نعمات شاهی و لذات دنیوی بوده است. حتی پس از چندی، این آیین جذابیت خود را برای طبقات بالای جامعه نیز از دست داد؛ تا جایی که مثلا در روزگار خسرو اول، یک اسقف عیسوی به جرم اینکه چند تن از اعضای خاندان شاهی را غسل تعمید داده بود به مرگ محکوم شد.

 

گسترش کانونهای مسیحیت در ایران

در واپسین روزهای عهد ساسانی کانونهای مسیحیت در سراسر قلمرو ساسانیان به چشم می خورد اما نفوذ آنها در استانهای غرب و جنوب غربی، به واسطه نزدیکی با مراکز مسیحی و همسایگی با روم و نیز به دلیل وجود اقوام سامی نژاد و اسکان اسرای رومی، بمراتب بیشتر بود. ساکنان این نواحی، که سرزمینشان از قدیم الایام صحنه تلاقی افکار و مذاهب گوناگون بود، به رغم مجاهدت روحانیون زرتشتی، ادیان دیگری داشتند و در حالی که اکثریت آنان را پیشه وران و بازرگانان تشکیل می دادند، مسیحیت در میانشان بیشتر گسترش یافته بود. آیین مسیح تا قرن چهارم میلادی علاوه بر ارمنستان در میان گروههای کثیری از مردم سوریه، اعراب بین النهرین و بخشهایی از ایران نفوذ کرده بود.در خوزستان نیز مسیحیت بشدت تشکیل یافته بود، تا آنجا که انوشیروان نیز بر انبوهی آن قوم تاکید داشت.

حقیقت آیین زرتشت در دوره های پایانی، شکوه و عظمت پیشین و شور و نشاط اولیه را از دست داده بود و تغییر کیش از آیین زرتشت به مسیحیت امری عادی بود ولی فقط در موارد معدودی از خلاف آن سخن رفته است

 آیین نسطوری که از سوی امپراطوری روم تحت تعقیب بود، در همه جای شاهنشاهی ساسانی، مراکز اسقف نشین دایر کرد. نسطوریان بر آن بودند که علاوه بر گرگان و روی کانون تمامی فعالیتهای تبلیغاتی خود را در مرو، شهر مرزی و مهم خراسان ساسانی مستقر سازند.گرچه در این سرزمین دین رسمی کشور (آیین زرتشت بود) نفوذ مسیحیت از آن هم فراتر رفت به گونه ای که در سدة بعد وقتی اعراب به بخارا وارد شدند، در آن شهر یک کلیسای مسیحی یافتند.علاوه بر نسطوریان، یعقوبیان نیز در ایران پایگاههایی داشتند. در عهد خسرو اول و دوم اسرای یعقوبی در خراسان و سیستان، همچنین گیلان و طبرستان اسکان داده شدند و در واپسین روزهای حکومت ساسانیان، اسقف نشینهای یعقوبی در هرات، سیستان و آذربایجان نیز تاسیس شده بودندو شمار مسیحیان در این زمان در استانهای بین النهرین، ارمنستان و گرجستان که فرمانبردار ایرانیان بودند بیشتر بود و مسیحیت در ایران چنان ریشه دوانده بود که برخی برآنند که اگر اسلام نرسیده بود، مسیحیت جایگزین آیین زرتشت می شد.

به سلطنت‌رسیدن یزدگرد و تغییر وضعیت مسیحیان در ایران

وقتی که روم، دین رسمی خود را مسیحیت قرار داد دربار ایران، مسیحیان را به دید جاسوس نگریست. البته قابلیت دین مسیحیت نیز اقتضاء این مقابله را داشت زیرا مسیحیت نگرشی جهانی داشت و همه را به دین خود دعوت می‌نمود از همین رو طبیعی بود که موبدان در صدد مقابله با آن باشند.

شاپور دوم مالیات مسیحیان را زیاد کرد و برخی از ایشان را کشت و برخی دیگر را تبعید نمود. البته مسیحیان نیز بیکار نبوده و گهگاه به شورش‌هایی دست می‌زدند.

پس از شاپور دوم، اردشیر دوم (379-383) به سلطنت نشست اما وی نتوانست نظر بزرگان را جلب کند بعد از وی شاپور سوم به سلطنت رسید او با تئودوسیوس امپراطور روم کنار آمد و ارمنستان بین دو کشور تقسیم شد. اما سلطنت وی پنج سال بیشتر طول نکشید و وی توسط محافظان خود به قتل رسید. بعد از وی برادرش بهرام چهارم (388-399) بر اریکه سلطنت تکیه زد. او نیز به دست سربازان خود به قتل رسید.

مسیحیان در زمان ساسانیان

 

پس از او سلطنت به یزدگرد رسید. او خود را صلح طلب نامید اما منابع ساسانی وی را بزهکار نامیدند زیرا او برای کم‌کردن قدرت روحانیون و اشراف تعدادی از آن‌ها را کشت و همچنین با اقلیت‌های مذهبی به نیکی رفتار ‌کرد. وی ترویج مسیحیت را آزاد کرد در زمان او بود که کلیسای نسطوری تشکیل گردید اما در اواخر پادشاهی از نفوذ مسیحیت بیمناک شد و به آزار عیسویان پرداخت. یزدگرد همچنین مورد احترام پادشاه روم نیز بود تا بدانجا که وی از یزدگرد درخواست سرپرستی پسرش را می‌نمود. بعد از وی بهرام پنجم ملقب “بهرام گور” برتخت نشست در زمان او بود که کلیسای مسیحیان ایران از کلیسای غرب جدا شد فلذا مسیحیان، دیگر به خاطر دین خود مورد آزار و اذیت واقع نمی‌شدند. پس از وی پسرش یزدگرد دوم به سلطنت رسید او در اولین اقدام به امپراطوری بیزانس حمله کرد. امپراطور روم درخواست صلح کرد و جنگ خاتمه یافت.یزدگرد سپس به سمت سرزمین پارت رفت و شرق کشور را آرام نمود. به نظر می‌رسد که یزدگرد دوم اندکی تعصب دینی داشته است. مهرنرسی وزیر او فرمانی صادر کرد که در ارمنستان دین رسمی را زرتشتی اعلام نمود.

رواج زروانی‌گری در عصر ساسانیان

آیین زروانی شعبه ای از دین زردشتی بوده است، و برای آن پدیده آمده، تا به نبرد پایان ناپذیر میان اهورامزدا و اهریمن خاتمه دهد. این آیین، راه میانه و سازش است.

در واپسین روزهای عهد ساسانی کانونهای مسیحیت در سراسر قلمرو ساسانیان به چشم می خورد اما نفوذ آنها در استانهای غرب و جنوب غربی، به واسطه نزدیکی با مراکز مسیحی و همسایگی با روم و نیز به دلیل وجود اقوام سامی نژاد و اسکان اسرای رومی، بمراتب بیشتر بود

نکته‌ای که باید به آن اشاره کرد رواج اعتقاد به زروان در زمان ساسانیان و مخصوصاً دراین دوران بوده است. به چند دلیل می توان گفت که زروان گری در زمان ساسانیان حضور داشته است:

اول آنکه مطالب کتاب‌هایی چون بندهشن که آنها را متعلق به دوره ساسانیان می‌دانند حاوی موضوعات زروانی است.

دوم آنکه نوشته‌های عیسویانی همچون از نیک کلبی، الیشه و تئودور بارکنای بیانگر تمایل زروانی در این عصر است .

سوم اینکه وجود نامهایی که زروان در آن‌ها وجود دارد، – حتی نام یکی از پسران مهرنرسی وزیر اعظم را “زروان داد” گفته‌اند- همگی مۆید آن هستند که زروانی گری نقش مهمی در این دوران داشته است. به طور خلاصه چنین باید گفت که مذهب رسمی و متداول ساسانیان در این دوره دین زرتشتی با رنگ و لعاب زروانی بوده است.

فرآوری : طاهره رشیدی 


منابع :

1-گیمن،دوشن ، دین ایران باستان

2-دریائی،تورج ، شاهنشاهی ساسانی

3-زرین کوب،عبدالحسین ، روزگاران

4-طهور

افکار و عقاید خود را با دیگران در تالار گفتمان تاریخ فا به اشتراک بگذارید.

تاریخ فا ، مرجع تاریخ و تمدن ایران و جهان باستان

 

 

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *