تاریخ و تمدن ایلام باستان

تمدن شهر سوخته (بخش سوم)

شهر سوخته

شهر سوخته

تمدن شهر سوخته (بخش سوم)

 

6: ابزارهای کوچک گلی

(1): درپوشهای گلی
با این درپوشها, دهانه کوزه های سفالی بسته می شده است. تاکنون بسیاری از آنها در شهر سوخته به دست آمده که در بعضی هاشان اثر دهانه ی کوزه دیده شده است.
(2): گلوله های گلی
گلوله ی گلی پخته شده به طور گسترده در شهر سوخته پیدا شده اند که شکل تخم مرغی دارند. حداکثر قطر آن 5 سانتیمتر و وزن آن 20 تا 30 گرم می باشد. این گلوله ها با گل فشرده و بسیار محکم ساخته شده اند و در بیشتر محوطه های باستانی آسیای باختری (غربی) چون بمپور, موندیگاک چهار وتپه حصار سه نیز به دست آمده اند. بنا به گفته ی “اشمیت” , در تپه حصار از این گلوله ها به عنوان وزنه استفاده میشد,”دکتر منصور سجادی”, که در زمینه آثار باستانی خصوصا شهر سوخته به پژوهش پرداخته است این دیدگاه را نمی پذیرد چون گلوله های اشاره شده به قدری زیاد است که خود به خود دیدگاه اشمیت را بی اعتبار می سازد. دکترسجادی می گوید: فعلا می توان گفت اینها گلوله ی فلاخن بوده است.

7: لوحه ی ایلامی

مهمترین شیئی به دست آمده در شهر سوخته یک گل نوشته مربوط به آغاز دوره ی ایلامی می باشد که در لایه ی دهم کشف گردیده است. این لوحه در گوشه ی اتاق 290 و از میان یک لایه ی ده سانتیمتری زباله به دست آمده, شکل تقریبی آن ذوزنقه ی محدب و نوشته ی آن ازدو حرف پیکتوگرام و چند عدد تشکیل میشود که درهر دو روی مهر شده است.

8: بوم شناسی

بوم شناسی(بررسی علمی گیاهان وجانوران است از دیدگاه شرایط پیرامونی آنها, مانند دما, خاک, روشنایی, باد و رطوبت. به علاوه در بوم شناسی از روابط متقابل اجتماعات گیاهی و حیوانی و مراحل تدریجی رسیدن آنها به رشد نهایی در ناحیه معینی بحث می شود. این علم گونه های زیر را شامل میشود. بوم شناسی انسانی, بوم شناسی جانوری, بوم شناسی گیاهی)
بررسی های مقدماتی شهر سوخته, گستره (مساحت) کل این محوطه را 151 هکتار برآورد کرده است که نزدیک 21 هکتار آن گورستان و بقیه آثار ساختمانی, مسکونی, خیابان ومکان های صنعتی است. فعالیت های کشاورزی در تراس نیمروز( رود هیرمند دارای چهار تراس شناخته شده است که در سالیان دراز و بر اثر تغییر بستر رودخانه به وجود آمده اند. که عبارتند از: تراس چهار برجک, رم رود, نیمروز, و تراس کنونی زابل که به ترتیب 520, 500, 490, 480 متر از سطح دریا بلندی دارند. تمام آثار شناخته شده مربوط به دوران آغاز تاریخ سیستان بر روی تراس رم رود قرار دارند. این تراس که 7 تا 8 متر از سطح زمین های پیرامون شهر زابل بلندتر است حاصل دومین مرحله تجدید زندگی (حیات) رود هیرمند و تعویض بستر رودخانه است که به احتمال زیاد در دوران پلیستوسن صورت گرفته است. علت انتخاب تراس رم رود برای نخستین استقرارهای شناخته شده در سیستان بیشتر برای دفاع منطقه استقرار و در امان ماندن از سیل و طغیان رودخانه و گسترش دریاچه بوده است.) و برشهای به پهنا(عرضی) با تیغه تراکتور در این تراس نشان می دهند که در این نواحی و محوطه ی شهر سوخته, آثار باستانی با شن وگل تراس طبیعی مخلوط شده است. بررسی های گیاه شناسی نشانه ی رواج کشت سبزی و گیاهان قابل پروزش در شرایط آب وهوایی هزاره ی سوم است.
امروزه نزدیک ترین زمین های قابل کشت از شهر سوخته حدود 20 کیلومتر فاصله دارند. و گیاهانی مانند جو, گندم وخرما در آن شناسایی گردیده اند. درختان در کناره های کانال ها می روییده اند و در واقع همه اشیای به دست آمده از شهر سوخته از چوب درختان موجود در منطقه همانند گز ونارون تهیه شده اند. با توجه به استخوانهای به دست آمده از جانوران مختلف می توان گفت که دامداری و شکار نیز در این شهر رواج داشته است. براساس آمارهای موجود از 90 درسد این استخوانها, 21 درسد متعلق به گاو, 45 درسد متعلق به گوسفند و بقیه آنها مربوط به بز وغزال است. جانوران دیگری که از گوشت آنها استفاده میشد عبارتند از ماهی, انواع پرندگان, جانوران قابل شکار وشتر. استخوان, پشم وفضولات بدست آمده, بیانگر استفاده های گوناگون از شتر در شهر سوخته در 3000 سال پیش از میلاد و تامین سوخت وپارچه است.
گردن حیوانها معمولا طوری شکسته است که به نظر استخوان شناسان نشانه ای از قربانی کردن (ذبح) آنها می باشد. ساکنان شهر سوخته با شکار و احتمالا فروش یا مبادله ی حیوان آشنایی داشته اند. هزاران سنگ چخماق “نوک تیز” زوبین وتیر وکمان مخصوص شکار کشف گردیده است. جانوران دیگر که تاکنون در این کاوشها استخوان شان شناسایی شده عبارتند از: غاز, مرغابی, زغن, درنا, قو, القوت, قره غاز, پلیکان, بزغاله وحشی, گاومیش, بز, آهو, گورخر, ماهی, موش وسوسک!!!! .این لیست تنها شامل حیوانهای آزمایش شده است و گرچه تاکنون در شهر سوخته استخوان حدود 50 گونه پرنده شناسایی گردیده که گوشت برخی از آنها خوراکی است ولی تنها استخوان دو نوع ماهی (از خانواده کپور ماهیان) پیدا شده است. با این حال مصرف ماهی در دوران هزاره ی سوم در این شهر زیاد بوده است. این ماهی ها امروزه نیز در دلتای رود هیرمند صید می شوند و در بازار سیستان و بلوچستان حتی تهران به فروش میرسند.
استفاده از تخم پرندگان نیز به هدف تغذیه معمول بوده است و هزاران قطعه از پوسته تخم پرندگان به دست آمده وشکارپرندگان و گاوداری در حاشیه ی خاوری و کشاورزی در زمین های کنار دلتای هیرمند صورت می گرفته است. بنابراین می توان گفت که اقتصاد شهر سوخته اقتصادی محلی و خودکفا بوده زیرا وظیفه ی پخش محصولات در سیستان را این شهر به عهده داشت. از سویی باستان شناسان معتقدند که امکان تهیه ی بعضی از محصولات کشاورزی نام برده در طول هزاره ی سوم پیش از میلاد در شهر سوخته وجود نداشت و تا آنجا که اطلاعات جغرافیایی نشان میدهد سیستان در 5000 سال گذشته تغییرات آب وهوایی مهمی نکرده است تا شرایط زیست را بکلی دگرگون کند. تنها اتفاق مهم طبیعی, تغییر مسیر هیرمند می باشد که نمی توانسته تاثیر مهمی جز در بستر خود, بگذارد. از این رو می توان گفت: بعضی از محصولات کشاورزی از اطراف به محل می رسیده است.

9: جامعه ی شهرسوخته

با توجه به دلایل و شواهد یاد شده این شهر طی هزاره ی سوم پیش از میلاد منطقه ای با جمعیت زیاد بود که به صورت شهر درآمد و احتمالا نقش مرکز ایالتی را برعهده داشت. موقعیت جغرافیایی مساعد و شرایط خاص محیط طبیعی زیست امکان تجمعات بزرگ را در شهر سوخته فراهم آورده بود. مراکز فرهنگی کوچک اطراف چنین تراکم جمعیتی نداشته اند.
چنانکه گفتیم اوج شکوفایی شهر سوخته در دوره ی دوم(2700 تا 2500 پیش ازمیلاد) بود که وسعت شهر به حدود هشتاد هکتار می رسید, در صورتی که در دوره ی یکم (3200 تا 2800 پیش ازمیلاد) این محل تنها بیست هکتار مساحت داشت. شهر سوخته به سه قسمت متمایز تقسیم شده بود:

(1): بخش مسکونی که درآن, اغلب خانه ها غیر هندسی و نامرتب اند و در دو طرف کوچه هایی با پهنای(عرض) 2.5 متر قرار گرفته اند. این خانه ها تقریبا چهارگوش و مربوط به دوره ی دوم و سوم اند ومعمولا حدود 120 مترمربع گستره (مساحت) و 8 تا9 اتاق و یک آشپزخانه با تنورهای بیضی شکل دارند. و نیمی ازاتاقها, دارای اجاق و یک ردیف سکوی دورتا دور هستند. شکل ساختمان و وجود بعضی عوامل مثل سکوها وطاقچه ها نشان دهنده ی نوعی زندگی مرفه است. گستردگی (وسعت) این قسمت حدود پنجاه هکتار است.

(2): بخش ذوزنقه ای شهر با حدود 25 هکتار گستره, شمال باختری شهر را تشکیل می دهد. این ناحیه به خاطر اشیای مهم و زیادی که در آن پیدا شده بخش صنعتی نام گرفته است.

(3): گورستان با 25 هکتار گستره در جنوب باختری شهر قرار دارد. این محوطه حدود چهار متر از سطح شهر پایین تر می باشد وچند گودال بزرگ شهر را از آن جدا میکند. از این گودالها برای هدایت آب نیز استفاده میشده است. پیدا شدن لوله های سفالی بزرگ از گل به نام ساروج با طرح و نقشه ی جالب برای آبرسانی در بخش پایین شهر و همچنین پسآب (فاضلاب) جداگانه و مجهز این فرضیه را تایید میکند.

گودالها حدود 8 هکتار گستره دارند. به نظر می آید که گورستان همیشه به صورت افقی بوده و هیچ گوری, گور دوره ی قدیم تر را قطع نکرده و یا در داخل آن کنده نشده است. آزمایشهای به عمل آمده روی اسکلت ها و اشیای داخل گورها, نتایج جالبی داده اند. اشیای درون گورها, تاییدی بر اعتقاد زندگی پس از مرگ اند, چون مردم حیوانات خاصی را می پرستیده اند وپیکره ی حیوانات از جمله گاو در خانه ها به عنوان خدایان حامی نگاه داری میشده است.
فرضیه ی پرستش گاو و حیوانات دیگر, هنوز در دره ی سند و جاهایی که سابقا شهر سوخته بود, مقبول است.
براساس پژوهشها و آزمایشهای انجام شده روی اسکلت های به دست آمده میانگین سن مردان 25 تا30 و زنان 20 تا25 سال و بچه ها 2 تا3 سال ومیانگین قد مردان 177 و زنان 158 سانتیمتر است.
این آمارها و مدارک دیگر نشان دهنده ی مرگ ومیرهای بزرگ و گروهی احتمالا به علت بیماریهای مسری است. بررسی های انسان شناسان ایتالیایی نیز نشان میدهد که مهره های کمر زود نرم و دندانها به خصوص دندانهای آسیاب زود خراب می شدند. شهر سوخته در چهار دوره ی تمدنش جمعیتی متغیر بین 2500 تا 5200 تن داشت. اگر مهاجرت و مرگ ومیرها در نظر گرفته شوند شاید شهر سوخته با 5000 نفر جمعیت از شهرهای پرجمعیت آسیا در دوران مفرغ (دورانی در تاریخ جهان که سلاح و بسیاری از وسایل دیگر عموما از مفرغ , یعنی آلیاژی از مس و قلع , ساخته میشد, حدود 3500 تا 4000 سال پیش از میلاد این کار کاملا جا افتاده بود تا اینکه در هزاره ی بعد قلع را با مس مخلوط کردند و قرنها طول کشید تا نسبت درست این آمیزش را به دست آوردند, و بدین ترتیب عصر مفرغ آغاز شد و نا عصر آهن ادامه داشت.) بوده است.
بیشتر اهالی به کارهای تولیدی صنعتی همانند سنگ تراشی, بافندگی, سفالگری وتجارت مشغول بوده اند. بخشی از سفال مورد نیاز در خود شهر تولید میشد ومحل سفالگران در شمال شهر قرار داشت. مرکز مهم کوزه گری ناحیه ای در تپه های رود بیابان در 29 کیلومتری شهر بود. کوره ها مانند خود شهر مربوط به دوره ی سوم اند.
شواهد موجود, وجود صنعت گران و کارگران تمام وقت را تایید می کنند. مدارک در دست نشان میدهند که در دوره ی دوم به علت گسترش فعالیتهای تولیدی , صنعت گران محل کار خود را در خارج شهر متمرکز کرده بودند, مثلا کوزه گری به تپه های رود بیابان و فلزکاری به سیستان افغانی در چند کیلومتری شهر نقل مکان یافته بودند.
این شهر در هزاره ی سوم پیش از میلاد بزرگترین مرکز استقرار تمدن های منطقه ای جنوب باختری آسیای مرکزی شد.گستردگی(وسعت) شهر و اشیای مکشوفه حکایت ازواقعی بودن آن دارد.
نبود آب کافی میان سیستان و قندهار تا فاصله 450 کیلومتری , این محل (حاشیه ی هیرمند و سواحل دریاچه ی هامون) را به صورت یکی از بزرگترین مراکز پرورش دام درآورد.
به هر حال سدها پیکره ی گلی وسفالی از جانوران, استخوان بعضی حیوانها, اشیای زیاد و مدارک باارزش دال بر تولیدی بودن و امنیت آن جامعه است. برخلاف بیشتر محل های باستانی , ابزار جنگی به ندرت در آن پیدا شده است. صرفنظر از گلوله های گلی فلاخن که مورد استفاده ی آنها دقیقا روشن نیست , هیچ شیئی دیگری نشان دهنده ی جنگی بودن این شهر نیست.
متروک شدن شهر سوخته به علت خشک شدن دلتای هیرمند و کوچ اهالی به مناطق دیگر بوده است. هر دو آتش سوزی در سالهای 2700 تا 1800 پیش از میلاد درآن پیش آمد.
در اوایل هزاره ی دوم پیش از میلاد تقریبا در سراسر خاور ایران, مراکز تمدنی از میان رفته اند. شهرهایی چون تپه حصار, تپه یحیی , تل ابلیس و شهر سوخته تقریبا در یک زمان متروک شده و از بین رفته اند. فرضیه ی قدیمی دلیل این فعل و انفعالات را ورود قبایل آریایی به این مناطق میداند, که امروزه بدون اعتبار است. چون برخی از دانشمندان تغییرات شدید آب و هوا و به همراه آن خشک شدن دلتای رود هیرمند را دلیل این امر در سیستان میدانند. به هر روی می توان گفت که خشک شدن هیرمند در سقوط این تمدن گسترده بی تاثیر نبوده است. به این ترتیب شهر سوخته که زمانی یکی از درخشان ترین فرهنگها و بزرگترین مراکز شهرنشینی در جنوب آسیای مرکزی و ایستگاه بزرگ تجاری بین خاور و باختر بود سرانجام در نخستین سده های هزاره ی دوم پیش از میلاد به کلی از بین رفت.

10: ارتباط شهر سوخته با دیگر مناطق فرهنگی

در ارتباط تجاری و فرهنگی شهر سوخته و مناطق دیگر به غیر از سرزمینهای خاوری همانند موندیگاک, باید به بین النهرین و خراسان اشاره کنیم. می دانیم که بین النهرین از نظر مواد اولیه بسیار فقیر بود و برعکس در فلات بزرگ ایران از بلندی های زاگرس در باختر تا پامیر در خاور مواد اولیه به فراوانی پیدا میشد. مس در بلندی های زاگرس و کرمان و شبه جزیره عمان در خلیج فارس, سنگ صابون در عمان و مکران, لاجورد در بدخشان, فیروزه وعقیق در خراسان و مرمر در کوه های سیستان وجود داشته و استخراج می شده است. بنابراین بین النهرین در تهیه ی مواد اولیه وابستگی تمام به فلات ایران داشت و این دلایل ایجاد رابطه دو سویه فرهنگی این دو منطقه بود. بین النهرین, در هزاره ی سوم پیش از میلاد, از بزرگترین مصرف کنندگان لاجورد وعقیق بود به طوری که اشاره شد شهر سوخته در مسیر این راه ارتباطی, یکی از ایستگاههای پخش (توزیع) و صدور این مواد به بین النهرین بود. حدود 90 درصد لاجورد و عقیق پیدا شده در شهر سوخته به صورت خرده های حاصله از تراش قطعات بزرگتری است که نشان دهنده ی فعالیتهای مربوط به تراش لاجورد می باشد. پژوهشها و بررسیهای انجام شده بر اشیای ساخته شده از لاجورد نشان می دهد که بازرگانان این سنگ قیمتی را از بدخشان وارد می کردند. در حفریات قسمتهای جنوبی ارتفاعات بدخشان در نزدیکی کان های (معادن) لاجورد, تعدادی کاسه های نقره ای و طلایی یافت شد که قابل مقایسه با شیوه های هنری بین النهرین در دوران سلسله های قدیم و نیز سبک های معاصر آن در ایران می باشد و این دلیلی است بر مبادلات میان خاور و باختر.
بنابراین نباید تصور کرد که هزاره ی سوم پیش از میلاد بین النهرین تنها بازار کوشای (فعال) در سراسر این منطقه بوده است. بلکه در ترکمنستان جنوبی در دوره های دوم تا پنجم نمازگاه و در تپه یحیی در خلال دوره های 4 نیز فعالیت های اقتصادی رواج کامل داشته است. از یک سو در بین اشیای پیدا شده در نمازگاه 3 و تپه حصار 3 مقدار زیادی لاجورد از نوع بدخشان دیده شد و از سوی دیگر ظروف ساخته شده از سنگ کلرایت در تپه یحیی (کرمان) و محوطه های باستانی خلیج فارس دیده شده است. همان طور که مدارک باستان شناسی, وجود سازمانهای سیاسی و تجاری و شهری در بین النهرین و ایلام را تایید می کنند, امروزه دلایلی بر وجود این سازمانها در نیمه ی یکم هزاره ی سوم پیش از میلاد در موندیگاک, نمازگاه, شهر سوخته و تپه یحیی در خاور ایران در دست است.
تجارت با بین النهرین همچنین سبب ایجاد روابط فرهنگی میان دو سرزمین گردید. البته ارتباطات تجاری و فرهنگی میان دو منطقه به طور مستقیم برقرار نبود, بنابراین نفوذ مستقیم فرهنگ بین النهرین را در شهر سوخته نمی توان دید. در حقیقت تنها شباهت های مشهود بین عوامل فرهنگی شهر سوخته و بین النهرین در شکل برخی از ظروف سفالی است. به طور کلی می توان گفت که احتمالا مردم دو منطقه حتی از وجود یکدیگر بی خبر بودند و ارتباط تجاری و اقتصادی آنان تنها به طورغیرمستقیم و با استفاده از ایستگاه های مبادلاتی دیگری صورت می گرفت.

 

لینک مطلب در انجمن:

http://forum.tarikhfa.ir/thread5966.html

قسمت های پیشین:

تمدن شهر سوخته (بخش  اول)

نمدن شهر سوخته (بخش دوم)

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *