توتم ها اجسام نمادینی بودند که در همه جای دنیا استفاده میشدند. توتم معمولاً به عنوان یادمانی از نیاکان یک ایل یا طایفه عمل میکند و افرادِ طایفه، توتم را دارای نیرویی برای حمایت و حفاظت از طایفه میدانند. توتم پرستی (totemism) اشاره دارد به نظامی از اعتقادها و اعمالی که مفاهیم مربوط به «رابطه ای عرفی یا عبادی» بین اعضای یک گروه اجتماعی (معمولاً گروه هم تبار) و اجای دسته ای از اشیاء (معمولاً گونه ای حیوان یا گیاه) را تجسم میبخشد. توتمیسم تکامل خاصی است از رابطه ی کلی تر میان انسان و گونههای طبیعی. توتمیسم بخشی از یک نظام ساختاری است که نه تنها رابطهی انسانها را با یکدیگر بلکه رابطهی آدمی را با محیط او نیز سازمان میدهد. تصدیق این رابطه ممکن است شکلهای مختلف به خود بگیرد. غالباً به این صورتها بیان میشود:
دستورات مربوط به حرمت و احترام، یعنی تابوها مانند منع کشتن یا خوردن هر نوع حیوانی از گونه ی مورد نظر (و یا دست زدن به هر نوع گیاهی از گونه ی مورد احترام). اعتقادهای خویشاوندی، مبنی بر این که گروه انسانی اخلاف نیای افسانهای توتمی اند، و یا این که آنها و اعضای گونههای طبیعی با هم برادرند. جلوههای دیگر این رابطه عبارتند از: استفاده از توتم به صورت نماد گروهی؛ اعتقاد به این که توتم حامی اعضای گروهاست. اعتراف به داشتن تعهدی برای انجام «مناسک اضافی» که سبب میشود که گونه ی توتم تکثیر گردد.
زیگموند فروید
در آغاز انسانها در گروهها یا گلههای کوچک میزیستهاند که هر یک از این گلهها از تعدادی ماده و یک نر قدرتمند یا رییس تشکیل مییافت که مانع آمیزش جنسی دیگر نرها با مادهها میشد و آنها را از گله میراند. یک روز برادران رانده شده گرد هم آمدند و پدر خویش را کشتند و خوردند و با این کار گله پدری را از میان برداشتند. آنان در اتحاد با هم موفق به انجام کاری شدند که برای هر یک به تنهایی ناممکن بود. (ممکن است نوعی پیشرفت فرهنگی یا دستیابی به جنگافزاری تازه، این احساس برتری و قدرت را در آنها به وجود آورده باشد). بیشک آن پدر اولیه خشن، برای یکایک این جمع برادران سرمشقی بودهاست که هم از آن میترسیده و هم بر آن رشک میبردند و آنان با خوردن او توانستهاند خود را با او همسان سازند و هر یک بخشی از قدرت وی را به دست آورد.
توتمخواری که شاید نخستین ضیافت بشر باشد تکرار و بزرگداشت همین رفتار فراموشناشدنی و جنایتبار است که سرآغاز بسیاری چیزها – مانند سازمانهای اجتماعی، قیود اخلاقی و دین – بودهاست. این برادران نسبت به پدر خود احساسی دوپهلو داشتند: هم به او عشق میورزیدند و هم از وی هراس داشتند. پس از کشتن و خوردن پدر و درآمیختن با زنان وی، برادران دچار پشیمانی گشتند، از این رو با ممنوع ساختن کشتن حیوان توتم که جانشین پدرشان کرده بودند، از کردهٔ خویش ابراز پشیمانی کردند. ریشهٔ توتمباوری و دو تابوی محوری آن به همینجا باز میگردد. طبق نظر فروید این دو تابو مبدأ اخلاق بشری هستند و با تمایلات سرکوبشدهٔ ویژهٔ عقدهٔ اودیپ انطباق دارند.
از سوی دیگر، پدرکشی و تابوی نکشتن حیوان توتم پایه نگرشها، اوامر و اعمال دینی گوناگون شد، گناه نخستین، عصیان علیه پدر آسمانی و احساس گناه، پشیمانی و شرمساری از نتایج همین فرایند است. هم از این روست که انسان میخواهد با تسلیم شدن به خواست پدر آسمانی اورا خشنود سازد و با خدای خود عهد بستهاست که در ازای بهرهمند شدن از حمایت و آمرزش خداوندی، دیگر دست به آن اقدام شیطانی نیالاید. همچنین پدرکشی روشن میسازد که چرا عواطف و احساسات دینی دو قطب دارد: احساس گناه و حس کامیابی و فیروزی. برای از بین نرفتن اتحاد برادران به ممنوعیت کشتن توتم، ممنوعیت برادرکشی نیز افزوده شد و از اینجا تا این هشدار اخلاقی عام که نباید دست به کشتن دراز کرد تنها یک گام کوتاه فاصله بود.
یونگ
یونگ نه نسبت به شباهتی که فروید میان رسمهای تابویی و عوارض بیماری روانی وسواس قائل است چندان نظر مساعدی دارد و نه به این نتیجهگیری که تابوها باید زادهٔ ممنوعیتهای تحمیلشده به کششهای غریزی باشد موافق است. خود یونگ تلاش چندانی برای کشف ریشهٔ تابو به خرج نمیدهد؛ بلکه صرفاٌ فرض میکند که تابوها از آنچه خودش ترسهای خرافی ویژهٔ انسان اولیه مینامد ریشه میگیرند، ترسهایی که ربطی به هیچ ممنوعیتی ندارند.