زبان‎شناسی

زبان پارسی

زبان پارسی ، توانمند ترین و زیباترین زبان جهان است. شاهکارهایی که در این زبان ، آفریده

شده ، در جهان ، بیهمتا ست. در این جستار ، نگرهی 2 تن از پژوهشگران نامدار ایرانی را

دربارهی نیرومندی زبان پارسی میآوریم.

دانشمند نامآور ایران و جهان ، زندهیاد « پروفسور حسابی » در پژوهشی بر پایهی

دانش « ریاضی » ( که خدشهناپذیر است ) پُر توانی زبان پارسی را به اثبات رساندهاند که

مینگریم :
{ در اوایل قرن بیستم، ملل مشرق پی به عقبماندگی خود بردند و کوشیدند که این عقبماندگی

را جبران کنند. موانع زیادی سر راه این کوششها وجود داشت و یکی از آنها نداشتن زبانی بود که

برای بیان مطالب علمی آماده باشد. بعضی ملل چاره را در پذیرفتن یکی از زبانهای خارجی برای

بیان مطلب دیدند؛ مانند هندوستان، ولی ملل دیگر به واسطهی داشتن میراث بزرگ فرهنگی

نتوانستند این راه حل را بپذیرند که یک مثال آن، کشور ایران است.

برای بعضی زبانها، به علت ساختمان مخصوص آنها، جبران کمبود واژهای علمی، کاری بس

دشوار و شاید نشدنی است، مانند زبانهای سامی – که اشاره ای به ساختمان آنها خواهیم کرد.

باید خاطرنشان کرد که شمار واژهها در زبانهای خارجی، در هر کدام از رشتههای علمی خیلی

زیاد است و گاهی در حدود میلیون است. پیدا کردن واژههایی در برابر آنها کاری نیست که بشود

بدون داشتن یک روش علمی مطمئن به انجام رسانید و نمیشود از روی تشابه و استعاره و

تقریب و تخمین در این کار پُردامنه به جایی رسید و این کار باید از روی اصول علمی معینی انجام

گیرد تا ضمن عمل، به بن بست برنخورد.

برای این که بتوان در یک زبان به آسانی واژههایی در برابر واژههای بیشمار علمی پیدا کرد، باید

امکان وجود یک چنین اصول علمیای در آن زبان باشد. میخواهیم نشان دهیم که چنین اصلی

در زبان فارسی وجود دارد و از این جهت، زبان فارسی زبانی است توانا، در صورتی که بعضی

زبانها – گو این که از جهات دیگر سابقهی درخشان ادبی دارند – ولی در مورد واژههای علمی

ناتوان هستند. اکنون از دو نوع زبان که در اروپا و خاورنزدیک وجود دارد صحبت میکنیم که

عبارتاند از :

زبانهای هندواروپایی (Indo-European) و زبانهای سامی (Semitic) [= زبانهای: عبری،

عربی ، اکدی، سریانی، آرامی و…]. زبان فارسی از خانوادهی زبانهای هندواروپایی است.

در زبانهای سامی واژهها بر اصل ریشههای سه حرفی یا چهار حرفی قرار دارند که به نام ثلاثی

و رباعی گفته میشوند و اشتقاق واژههای مختلف براساس تغییر شکلی است که به این ریشهها

داده میشود و به نام ابواب خوانده میشود. پس شمار واژههایی که ممکن است در این زبانها

وجود داشته باشد، نسبت مستقیم دارد با شمار ریشههای ثلاثی و رباعی. پس باید بسنجیم

که حداکثر شمار ریشههای ثلاثی چه قدر است. برای این کار یک روش ریاضی به نام جبر ترکیبی

(Algebre Combinatoire) به کار میبریم. حداکثر تعداد ریشههای ثلاثی مجرد مساوی ۱۹۶۵۶

(نوزده هزار و ششصد و پنجاه و شش)میشود و نمیتواند بیش از این تعداد ریشهی ثلاثی در

این زبان وجود داشته باشد. دربارهی ریشههای رباعی میدانیم که تعداد آنها کم است و در حدود پنج

درصد تعداد ریشههای ثلاثی است، یعنی تعداد آنها در حدود 1000 است. چون ریشههای ثلاثیای نیز

وجود دارد که به جای سه حرف فقط دو حرف وجود دارد که یکی از آنها تکرار شده است؛ مانند فعل

(شَدَّ) که حرف «د» دوبار به کار رفته است. از این رو بر تعداد ریشههایی که در بالا حساب شده

است، چندهزار میافزاییم و جمعاً عدد بزرگتر بیست و پنج هزار (۲۵۰۰۰) ریشه را میپذیریم.

چنان که گفته شد، در زبانهای سامی از هر فعل ثلاثی مجرد میتوان با تغییر شکل آن و یا اضافه

[کردن] چند حرف، کلمههای دیگری از راه اشتقاق گرفت که عبارت از ده باب متداول میباشد،

مانند: فَعّلَ، فاعَلَ، اَفَعلَ، تَفَعّلَ، تَفاعَلَ، اِنفَعَلَ، اِفتَعَلَ، اِفعَلَّ، اِفعالَّ، اِستَفعَلَ … از هر کدام از افعال،

اسامی مختلفی اشتقاق مییابد: اول، نامهای مکان و زمان؛ دوم، نام ابزار؛ سوم، نام طرز و

شیوه؛ چهارم، نام حرفه؛ پنجم، اسم مصدر؛ ششم، صفت (که ساختمان آن ده شکل متداول

دارد)؛ هفتم، رنگ؛ هشتم، نسبت؛ نهم، اسم معنی. با در نظر گرفتن همهی انواع اشتقاق

کلمات، نتیجه گرفته میشود که از هر ریشهای حداکثر هفتاد مشتق میتوان به دست آورد. پس

هر گاه تعداد ریشهها را که از 52000 کمتر است در هفتاد ضرب کنیم، حداکثر عدهی کلمههایی

که به دست میآید 1750000 =70× 25000(یک میلیون و هفتصد و پنجاه هزار) کلمه است. یک

اشکالی که در فراگرفتن این نوع زبان است، این است که برای تسلط یافت به آن باید دست کم

25000 (بیست و پنج هزار) ریشه را از برداشت و این کار برای همه مقدور نیست، حتی برای اهل

آن زبان، چه رسد به کسانی که با آن زبان بیگانه هستند. اکنون اگر تعداد کلمات لازم آن از دو

میلیون عدد بگذرد، دیگر در ساختار این زبان راهی برای ادای یک معنی نوین وجود ندارد مگر این

که معنی تازه را با یک جمله ادا کنند. به این علت است که در فرهنگهای لغت از یک زبان اروپایی

به زبان عربی میبینیم که عدهی زیادی کلمات به وسیلهی یک جمله بیان شده است، نه به

وسیلهی یک کلمه! مثلاً کلمهی Confronation که در فارسی آن را میشود به «رو به رویی»

ترجمه کرد، در فرهنگهای فرانسه یا انگلیسی به عربی، چنین ترجمه شده است: «جعل الشهود و

جاهاً و المقابله بین اقولهم»! کلمهی Permeabtlity که میتوان آن را در فارسی با کلمهی

«تراوایی» بیان کرد، در فرهنگهای عربی چنین ترجمه شده است: «امکان قابلیه الترشح»!

اشکال دیگر در این نوع زبانها، این است که چون تعداد کلمات کمتر از تعداد معانی مورد لزوم

است و باید تعداد زیادتر معانی میان تعدا کمتر کلمات تقسیم شود، پس به هر کلمهای چند

معنی تحمیل میشود در صورتی که شرط اصلی یک زبان علمی این است که هر کلمهای فقط به

یک معنی دلالت بکند تا هیچگونه ابهامی در فهمیدن مطلب علمی باقی نماند. به طوری که یکی

از استادان دانشمند دانشگاه اظهار میکردند، در یکی از مجله های خارجی خواندهاند که در برابر

کلمات بیشمار علمی که در رشتههای مختلف وجود دارد، آکادمی مصر که در تنگنای موانع [یاد

شده در] بالا واقع شده است، چنین نظر داده است که باید از به کار بردن قواعد زبان عربی در

مورد کلمات علمی صرف نظر کرد و از قواعد زبانهای هندواروپایی استفاده کرد. مثلاً در مورد کلمهی

Cephalopode که به جانوران نرمتنی گفته میشود مانند «اختاپوس» که سر و پای آنها به هم

متصلاند و در فارسی به آنها «سرپاوران» گفته شده است، بالاخره کلمهی «رأس رجلی» را

پیشنهاد کردهاند که این ترکیب به هیچوجه عربی نیست. برای خود کلمهی Mollusque که در

فارسی «نرمتنان» گفته میشود، در عربی یک جمله به کار میرود: «حیوان عادم الفقار»!

قسمت دوم صحبت ما مربوط به ساختمان زبانهای هندواروپایی است. میخواهیم ببینیم چگونه

در این زبانها میشود تعداد بسیار زیادی واژهی علمی را به آسانی ساخت. زبانهای هندواروپایی

دارای شمار کمی ریشه در حدود ۱۵۰۰ (هزار و پانصد) عدد میباشند و دارای تقریباً ۲۵۰ پیشوند

(Prefixe) و در حدود ۶۰۰ پسوند (Suffixe) هستند که با اضافهکردن آنها به اصل ریشه میتوان

واژههای دیگری ساخت. مثلاً از ریشهی «رو» میتوان واژههای «پیشرو» و «پیشرفت» را با پیشوند

«پیش»، و واژههای «روند» و «روال» و «رفتار» و «روش» را با پسوندهای «اند» و «ار» و «اش»

ساخت. در این مثال، ملاحظه میکنیم که ریشهی «رو» به دو شکل آمده است: یکی «رو» و دیگری

«رف». با فرض این که از این تغییر شکل ریشهها صرف نظر کنیم و تعداد ریشهها را همان ۱۵۰۰

بگیریم، ترکیب آنها با ۲۵۰ پیشوند، تعداد ۳۷۵۰۰۰ = ۲۵۰ × ۱۵۰۰ (سیصد و هفتاد و پنج هزار) واژه

را به دست میدهد. اینک هر کدام از واژههایی که به این ترتیب به دست آمده است را میتوان با

یک پسوند ترکیب کرد. مثلاً از واژهی «خودگذشته» که از پیشوند «خود» و ریشه ی «گذشت»

درست شده است، میتوان واژه ی «خودگذشتگی» را با افزودن پسوند «گی» به دست آورد و

واژهی «پیشگفتار» را از پیشوند «پیش» و ریشهی «گفت» و پسوند «ار» به دست آورد. هرگاه

۳۷۵۰۰۰ واژهای را که از ترکیب ۱۵۰۰ ریشه با ۲۵۰ پیشوند به دست آمده است با ۶۰۰ پسوند

ترکیب کنیم، تعداد واژههایی که به دست میآید، میشود ۲۲۵۰۰۰۰۰۰ = ۶۰۰ × ۳۷۵۰۰۰ (دویست

و بیست و پنج میلیون). باید واژههایی را که از ترکیب ریشه با پسوندهای تنها به دست میآید نیز

حساب کرد که میشود ۹۰۰۰۰۰ = ۶۰۰ × ۱۵۰۰ (نهصد هزار). پس جمع واژههایی که فقط از

ترکیب ریشهها با پیشوندها و پسوندها به دست میآید، میشود: ۲۲۶۲۷۵۰۰۰ = ۹۰۰۰۰۰ +

۳۷۵۰۰۰ + ۲۲۵۰۰۰۰۰۰ یعنی دویست و بیست و شش میلیون و دویست و هفتاد و پنج هزار واژه.

در این محاسبه فقط ترکیب ریشهها را با پیشوندها و پسوندها در نظر گرفتیم، آن هم فقط با یکی

از تلفظهای هر ریشه. ولی ترکیبهای دیگری نیز هست مثل ترکیب اسم با فعل (مانند: پیادهرو) و

اسم با اسم (مانند: خردپیشه) و اسم با صفت (مانند: روشندل) و فعل با فعل (مانند: گفتگو) و

ترکیبهای بسیار دیگر در نظر گرفته شده و اگر همهی ترکیبهای ممکن را در زبانهای هندواروپایی

بخواهیم به شمار آوریم، تعداد واژههایی که ممکن است وجود داشته باشد، مرز معینی ندارد و

نکتهی قابل توجه این است که برای فهمیدن این میلیونها واژه فقط نیاز به فراگرفتن ۱۵۰۰ ریشه و

۸۵۰ پیشوند و پسوند داریم، در صورتی که دیدیم در یک زبان سامی برای فهمیدن دو میلیون واژه

باید دستکم ۲۵۰۰۰ ریشه را از برداشت و قواعد پیچیدهی صرف افعال و اشتقاق را نیز فراگرفت و

در ذهن نگاه داشت.

اساس توانایی زبانهای هندواروپایی در یافتن واژههای علمی و بیان معانی همان است که شرح

داده شد. زبان فارسی یکی از زبانهای هندواروپایی است و دارای همان ریشهها و همان

پیشوندها و پسوندها است. تلفظ حروف در زبانهای مختلف هندواروپایی متفاوت است ولی این

تفاوتها طبق یک روالی پیدا شده است. تواناییهای که در هر زبان هندواروپایی وجود دارد، مانند

یونانی و لاتین و آلمانی و فرانسه و انگلیسی، در زبان فارسی هم همان توانایی وجود دارد. روش

علمی در این زبانها مطالعه شده و آماده است و برای زبان فارسی به کار بردن آنها بسیار ساده

است. برای برگزیدن یک واژهی علمی در زبان فارسی فقط باید واژههایی را که در یکی از شاخههای

زبانهای هندواروپایی وجود دارد با شاخهی فارسی مقایسه کنیم و با آن هماهنگ سازیم. }
[ برداشت از « تاریخ هشتهزار سال شعر ایرانی » ▬ رکنالدین همایونفرخ ▬
رویهی 845 تا 851 ▬ بازگفت از پروفسور محمود حسابی ]

■ « میر جلالالدین کزازی » :
{ پارسی یکی از توانمندترین زبانهای جهان است در واژهسازی. زیرا این زبان یکی از کارآمدترین

دستگاهها ؛ سامانههای واژهسازی را در خود دارد. شما در زبان پارسی برای آنکه واژهای نو

بیافرینید تا با آن واژه ، نیازی نو را در زبان برآورید ، بسنده است که 2 یا چند واژه را به

هم بپیوندید ، آن واژهی نو به آسانی به دست خواهد آمد. }
[ روزنامهی همشهری ▬ 1392/4/10 ]

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *