دین و آیین زرتشت

فلسفۀ آیین زرتشت

اشو زرتشت، پیامبر بزرگ ایران باستان، در جهان باستان یونان و روم بنام یکی از بزرگترین دانشمندان و حکیمان شناخته شده بود و تا سال 1771 میلادی به همین عنوان، در نوشته های مردمان اروپا، از او یاد میشد.
در سال 1771 میلادی بود که برای نخستین بار ترجمه اوستا که بوسیله دانشمند فرانسوی بنام انکیتیل دو پرون Anqueti du Perron انجام شده بود در دسترس علاقمندان قرار گرفت. دو سده از روزگار ترجمه مذکور میگذرد و در این مدت کارهای علمی بسیار و محققانه بوسیله دانشمندان مغرب زمین انجام شده. برخی از این دانشمندان تمام عمر را در کار تحقیق و تجسس در این زمینه بسر آورده و کارهای علمی و انتقادی ارزشمندی انجام داده اند.
برای ما لزومی ندارد که به بحث دربارۀ زمان زرتشت بزرگ بپردازیم. هیمن قدر کافی است تذکر داده شود که پیامبر ایران با قدیمترین نویسندگان دوره «وداها» (= کتاب مقدس هندوان) همزمان بوده است. مسئله زمان آنقدرها مهم نیست بلکه آنچه قابل اهمیت است، گفتار آسمانی پیامبر ایران است که در زمانهای بسیار دور سروده شده و برای فرزندان آدمی بیادگار مانده است.


پیامبر ایران باستان نخستین کسی است که درباره قانون تغییر ناپذیر «اشا» سخن گفته است. او درباره قانون ابدی و ازلی «اشا» که «قانون زندگی» باید گفت، سخن بتفصیل گفته است. از ابتدای تاریخ تمدن تا آن زمان کسی درباره قانون «اشا» حرفی نزده بود. پیام آسمانی پیامبر بزرگ ایران خطاب به افراد معین و سرزمین مشخصی نیست. بلکه پیام اشو زرتشت خطاب به همه افراد انسانی است، متعلق به هر زمان و هر مکان و هر آب و هوا که باشند. این پیام منحصراً برای مردم ایران گفته نشده است. چنانکه در«هات»30 بند2- از نخستین گاتها این گونه آمده است: «به سخنان مهین گوش فرا دهید، با اندیشه روشن به آن بنگرید میان این دو آئین (دروغ و راستی) خود تمیز دهید پیش از آنکه روز واپسین (روز قیامت) فرا رسد، هرکسی بشخصه دین خود اختیار کند، بشود که در سرانجام کامروا گردیم.».
به جهت همین پیامهای آسمانی است که اشو زرتشت، نه فقط در جهان باستان و در میان مردم کشورهای گوناگون شهرت داشته است، بلکه در این سدۀ بیستم نیز گفتارش تازگی خود را از دست نداده و می تواند در ردیف بهترین «فلسفه زندگی» باشد.

البته پیش از اشو زرتشت و در جهان باستان، بوده اند پیامبرانی که «قانون ابدی زندگی» را به افراد می آموخته اند اما آنچه وخشور (= پیامبر) ایران از آن گفتگو میکند با آنچه پیش از او گفته اند تفاوت زیادی دارد. همانطور که درباره زندگانی بسیاری از راهنمایان بشر رخ داده، افراد آدمی زود آنها را و فداکاریشان را به بوتۀ فراموشی می سپارند. اغلب پیامبران به ما راه و رسم نیکو زیستن و درست زیستن را می آموزند. از همین جاست که بشر بتدریج به جانب آداب و رسوم کشیده میشود. هرچه زمان میگذرد و از آورنده دین دورتر میشویم، گفتار وخشور که در ابتدا ساده و روشن و عملی است چنان دگرگون میشود و اطرافش را هالۀ تار فرا میگیرد که باز شناختنش از اصل دشوار است که نام آورنده دین با اشتیاق فران خوانده میشود. نتیجه این امر آن است که افراد آدمی نام پیامبر را بیاد می آورند اما پیام را فراموش میکنند. روز به روز بر آداب و رسوم و فروع دین افزوه میشود و بدین وسیله دین را از سادگی و پاکی نخستینش دور میسازد. از این جاست که پیشوایان مذهبی راهی پر فایده تر برای زیستن می یابند. این دور نمایی از زندگی مردمان قبل از ظهور زرتشت پاک، در ایران بود. این احوال که برای مردمان آن روزگار پیش آمده بود، تا پیش از ظهور اشو زرتشت ادامه داشت. مردمان پیش از زرتشت، دست توسل به دامن آفریده های خداوند میبردند و هر گروه و دسته ای، به یکی از مظاهر طبیعت دل بسته بودند.

اشو زرتشت در نخستین قطعه گاتها یعنی«هات» 28 قطعه 1، از اهورامزدا (= پروردگار بزرگِ دانا) درخواست خشنودی می نماید سخنانی به این شرح ادا میکند:
«از پی ستایشِ خردِ مقدسِ مزدا، دستها را به یاری خواستن بلند نموده، پیش از همه خواستارم ای اشا که وُهومن (اندیشه نیک) و روان آفرینش را از خود خشنود سازم.»
در قطعاتی که بدنبال این قطعه آورده شده، اشو زرتشت از اهورا مزدا درخواست می نماید که وی را در راه رسیدن بمقصود یار و مددکار باشد. در سراسر گاتها پیامبر بزرگ ایران با اهورا مزدا راز و نیاز دارد و او را آفریننده کل و دارنده و گرداننده کائنات میداند. گفتار اشو زرتشت باید درست ترجمه شود، تا همه بتوانند از گفتار وخشور ایران بهتر بهره گیرند. متأسفانه مترجمین و مفسرین نخستین، بخوبی از عهده ترجمه بر نیامده و نتوانسته اند گفتار زرتشت را بدرستی دریابند. هرکس بقدر فهم خود و بسلیقه خویش آن گفتار را ترجمه و تفسیر کرده است.

وخشور ایران در خانواده ای شریف و اصیل پا به عرصه وجود نهاد. پس از آنکه از سوی اهوارا مزدا به پامبری برگزیده شد، مردم را به پرستش خدای یگانه دعوت فرمود. آنچه از سخنان وخشور (= پیامبر) ایران بر جای مانده است، بنام پنج گاتها موجود و در دست است. نباید فراموش کرد که گاتها گفتاریاست آسمانی و باید با دید معنوی به آن نگریست. چنانکه گفته اند: «گفتار دنیوی را باید با دید معنوی خواند، نه آنکه گفتار آسمانی را با دید مادی». وخشور زرتشت بر علیه بت پرستی و غیر از خدا پرستی قیام نمود، خدای یگانۀ زرتشت بنام «اهورا مزدا» نامیده شد. واژه«اهورا مزدا» از دو جزء ترکیب شده است. جزء نخست «اهورا» که بمعنی «سر، سرور، بزرگ، هستی بخش، خدا و آفریننده» است و جزء دوم «مزدا» بمعنی « دانا و بر همه چیز آگاه» است، واژۀ «اهورامزدا» روی هم دانای کل یا دانای بزرگ یا سرور بر همه چیز آگاه یا بهتر بگوییم: (پروردگار بزرگ دانا و تواناست). خدای وخشور ایران شکل و فرمی ندارد، بلکه نور مطلق است و با هیچ یک از اشیاء محسوس شباهتی ندارد و غیر محسوس است. آنچه سبب گمراهی بسیاری از کسانی که درباره دین ایران باستان تحقیق نموده اند بویژه اسلام گراها، شده است این است که دین ایران قدیم را دین «دوگانه پرستی» دانسته اند!!! این اشتباه از آنجا ناشی میشود که نادانسته آیین زرتشت را با آیین (زروان) یکی دانسته و «اهورا مزدا» را برابر «اهریمن» می گیرند، زیرا در آیین زروان، خداوند اصلی وجود دارد بنام زروان که دو فرزند بنام اهورا و اهریمن دارد و این دو، دو خدای آیین زروان هستند و بسیاری از گمراهان و کژفهمان آیین پاک زرتشت را با آیین جبرگرای زروان یکی گرفته اند!!!.

در سراسر گاتها «اهورا مزدا» یگانه آفریدگار جهان مادی و معنوی است و سرچشمه همه نیکی ها و خوبی ها است. در برابر او آفریدگار و یا فاعل شری وجود ندارد.انگرَه مینو و یا خرد خبیث که بعدها به مرور زمان انگرَهمن و سپس اهریمن شد (= برابر شیطان در ادیان ابراهیمی)، و زشتی های جهانی از پشت اوست، در برابر اهورا مزدا نیست بلکه در مقابل «سپنتَه مینو» است که «خرد مقدس» باشد. جهان مادیآمیخته است از بدی و خوبی، سیاهی در برابر سپیدی و تاریکی در مقابل روشنائی. در هر جای گاتها که گفتگو از«انگرَه مینو» در میان است در برابر واژۀ «سپنتَه مینو» آمده است نه در مقابل اهورا مزدا. چنانکه در یسنای 45 قطعه 2 این مطلب بطور آشکار آمده است.
بنابر تعلیمات اشو زرتشت،مرکز جمیع کائنات و مبدأ تمام موجودات، اهورا مزدای توانای مطلق است. زرتشت پیروان خویش را به راه راستی راهنمائی میکند و می فرماید که «راه در جهان یکی است و آن راه راستی است».
برای کسانیکه در درجه والاتری از انگیزه قرار گرفته اند، زرتشت دستور کاملتری آورده است که فهم آن برای کسانی که از فلسفۀ مزدیسنا آگاه نباشند مانند برخی اسلام گرایان کژاندیش قدری مشکل یا بهتر بگویم محال است و این، فلسفۀ شش امشاسپندان (جاودانی های مقدس) است که راه سعادت واقعی را بافراد آدمی نشان میدهد و به شاهراه حقیقت می رساند.

به موجب تعالیم اشو زرتشت، اهورا مزدای یکتا (رجوع شود به گاتهای ترجمه پور داود،بمبئی 1305،خورشیدی ص 71-72) دارای شش پاژنام (= صفت) است که آنرا امشاسپندان نام داده اند و به قرار زیرند:


1- اَشا وَهِشتا (اُردیبهشت) = اشاوَهِشتا (Asha Vahishta) یا به اصطلاح امروزی اردیبهشت که معنی “اَشَه” تقدس و “وَهشتا” بهترین است یعنی بهترین پاکی و راستی و پیشرفت عالم کائنات.


2- وُهومَن (بهمن) = اندیشۀ نیک و نهاد پاک. وُهومَنَه (Vohumanah) یا به به اصطلاح کنونی بهمن یا وُهمن که مرکب از دو بخش است. نخست “وُهو” به معنی نیک و “مَن” به معنی ضمیر و وجدان و به عبارت دیگر وجدان نیک و خرد کامل. غرض از تحصیل رضایت آن امشاسپند تهذیب و صحت و سلامتی وجدان و ضمیر است که انسان را از هر گونه ذلت و نکبت و مرتبه نشیب رهانیده و به درجات عالی رهبری نموده و رستگاری خواهد بخشید.


3- وُهوخَشتَر (شهریور) = شهریاری مقدس و فرمانرواییِ آسمانی. وُهوخَشتَر یا خَشتَرا (Xshathra) یا به اصطلاع متاخرین شهریور که معنی قدرت و تسلط کامل است و از عبارت اوستا معلوم است که این امشاسپند حافظ و نگهبان قدرت و تسلط کامل در مخلوق می باشد. در اوستا به ما توصیه شده است که تن و روان خود را پیوسته نیرومند سازیم و بکوشیم تا با نیروی تن عقل و روح سروری و فرمانروایی خود را بر جهان محرز سازیم و بدانیم که نه فقط مدارج نیک زندگی را می توان با نیرو به دست آورد بلکه مدارج روحانی را نیز باید با این گام پیمود.


4- سِپنتَه آرمَئِتی (اسفند) = عشق و محبت و تواضع و فرمانبرداری. سپنته آرمئتی (Spanta Armaiti) یا به طور متداول کنونی اسفند که به معنی محبت سود رساننده و فروتنی است. پس از مرحله قدرت و فرمانروایی اولین شرط، برقراری مهربانی به زیر دستان و فروتنی است. این امشاسپند حافظ مقام محبتی است که حاوی سود رسانیدن به دیگران می باشد. نامه های اوستا و پهلوی بهترین نمونه و سرمشق فروتنی و محبت را زمین و مادر می داند .می گویند کوروش بزرگ این صفت را به نهایت داشته است.


5- هوروَتات (خرداد) = کمال در جهان مادی. هوروَتات(Haurvatat) یا به طور معمول خرداد که به معنی تندرستی و عافیت و شادی و خرمی است. این امشاسپند موکل و پاسبان تندرستی و رسایی در آفریده است. بدبینی و نظر به آلام و سختی های جهان زندگی را در نظر زندان جلوه می دهد و بر عکس خوش بینی سبب کاهش بسیاری از دردها و اشکالات زندگی است. پس برای خشنود کردن این امشاسپند بر حفظ سلامت روح و جسم تاکید شده است.ن امه های اوستا و پهلوی بهترین نمونه سلامتی و خرمی را آب میداند.


6- اَمرتات (مرداد) = جاودانی و بی مرگی. امرتات (Ameretat) یا مصطلحا امرداد که به معنی بی مرگی و جاویدی و حفظ این مقام عالی وابسته به این امشاسپند است مفهوم ترتیب فوق اینست که انسان برای رسیدن به مرحله نهایی تکامل که رسایی و بی مرگی است باید خود را به ترتیب به فروزه های نیک اندیشی، راستی، توانایی و مهرورزی بیاراید. به تعبیر دیگر انسان پس از پیمودن مراحل یاد شده به انسن کامل و یا انسان آرمانی تبدیل خواهد شد. ادبیات مزدیسنی درخت را نمونه امرداد می داند. هرودوت می گوید: به هنگام لشگرکشی خشایارشاه به یونان سربازان ایرانی حق نداشتند نهال تازه و درخت جوانی را ریشه کن کنند.


هریک از افراد آدمی چه مرد و چه زن، چه دولتمند و چه مستمند، باید بکوشد که از این پاژنام های ایزدی بهره ور گردد و آنرا در ضمیر خودش پرورش دهد این چنین شخصی در این جهان به اوج کمال رسیده و در جهان دیگر رستگار خواهد شد.
بنابر آنچه در بالا گفته شد، نخستین پاژنامِ اهورا مزدا «اَشا وَهیشتا» یا راستی و درستی و نیز قانون تغییر و پیشرفت عالم کائنات است. در حقیقت معنی رشد و نمُو موجودات و سیر کائنات بسوی کمال در واژۀ «اشا وَهیشتا» جمع است.

پس از هزاران سال که از روزگاران اشو زرتست میگذرد، یکی از شعرای معروف انگلیسی بنام تنی سن Tennyaon در یکی از اشعارش این فلسفۀ زرتشت بزرگ را اینگونه می آورد:
«خداوندی که جاودان و مهربان است».
«یک خدا، یک قانون، یک عنصر».
«کسی که انتهای مقصد روحانی است».
«کسی که جُنبش همه موجودات بسوی اوست».

پس بهره ای که میتوان از اَشا وَهیشتا داشت همان صفت راستی و درستی است. اشو زرتشت غالباً در گاتها مذهب خود را در این راستی میخواند چنانکه در هات 49 قطعه 3 میفرماید:
«ای مزدا پایۀ دین ما بر روی راستی نهاده شده، از این جهت سود بخش است.
پایه مذهب غلط بر روی دروغ قرار گرفته، از این سبب زیان آور است.
برای این است که میخواهم مردم به منش پاک (وُهومن) بگروند و همه ارتباط خود را با دروغ پرستان برکنند.»
بسا در گاتها نام اهورا مزدا با راستی باهم ذکر شده است. در یکی از نمازهای زرتشتیان که در هنگام سپیده دم و بوسیله هر زرتشتی برگزار میشود، چنین آمده است:
« بوسیلۀ راستی، بوسیلۀ بهترین راستی، میخواهم ای اهورا مزدا به تو نزدیک شوم…»

اشا وَهیشتا که در پهلوی اشاوَهیشت و در پارسی اُردیبهشت میگوئیم، بمعنی راستی و درستی است و در جهان مادی نگهبان آتش فرض شده است.
در هیچ یک از اوستای باقیماند، واژۀ آتَر یا آذر درونی است، که در قلب هر آدمی فروزان است. در گاتها باین مطلب اشاره شده است.
در اردیبهشت یشت آمده است که:
«دروغ باید تباه گردد، دروغ باید سرنگون شود، دروغ باید نابود گردد، در جهان مادی باید راستی بر دروغ چیره گردد.»
نیروی راستی که در وجود ماست، ما را از کژروی بازداشته و به سر منزل راستی رهبری خواهد نمود. این جای شگفت نیست زیرا راستی در خود ماست و این پرتو ایزدی در وجود ما ساکن است.

همین نیرو است که برونینگ Browning شاعر انگلیسی به آن اشاره کرده میگوید:
«راستی در ماست و از هیچگونه عوارض خارجی پنهان نخواهد گردید. در ضمیرها مرکزی است که قوۀ راستی بطور کمال در آن محل جا دارد؛ دانا کسی است که بکوشد راهی به خارج یابد تا آن نور عظیمی که در وجود او پنهان است به بیرون بتابد و جهان را روشن سازد، نه آنکه بکوشد تا از خارج روشنائی آورده و در ضمیر خود داخل نماید.
(رجوع کنید بکتاب پرتوی از فلسفه باستان ص 103- 104 چاپ بمبئی 1311 شمسی.)
(نیز بکتاب«اخلاق ایران باستان ص 16-20 چاپ بمبئی 1311 شمسی)

دومین پاژنام ایزدی که هرکس باید از آن بهره مند باشد، صفت وُهومن Vohumana است. وُهومن در پهلوی وَهمن یا وَهومن و در پارسی بهمن شده است که بمعنی منش خوب و نیک است. وُهومن در گاتها دارای مقام عالی و مقدسی است و در چندین قطعه گاتها این واژه آمده است. وُهومن، در جهانِ روحانی مظهر منش پاک و اندیشه نیک و حکمت و دانش است. در گاتها،اشو زرتشت بوسیله وُهومن، از معرفت ایزدی بهره مند میگردد و خواستار است پیش از هر چیز وُهومن و روان آفرینش را از خود خشنود گرداند. به سبب این تعلیم بزرگ، پرتو محبت و انوار حقیقت و صلح و سلامت در دل می تابد و انسان با راهنمائی حکمت و دانش بسر منزل سعادت ابدی هدایت میگردد. در گاتها که سخنان وخشور ایران است، چند فقره تاریخی مهم جالب توجه دربارهپیوند «پوروچیستا» دختر اشو زرتشت با «جاماسپ» فرزانه دیده میشود. در یکی از این قطعات، عروس از اهورا مزدا درخواست می نماید که نور و حقیقت و روشنائی ضمیر به او برسد و همچنین در آیه دیگر جاماسپ بواسطه منش پاک ستوده شده.
در آن هنگامی که اشو زرتشت مراسم زناشوئی دخترش را بجای می آورد اگرچه خطاب به دخترش «پوروچیستا» و دامادش «جاماسپ فرزانه» اندرز میگوید اما در حقیقت خطاب به همه زنان و مردان است آنجاست که میفرماید:
«ای دختران شوی کننده و ای دامادان، اینک بیاموزم و آگاهتان سازم، پندم را بخاطر خویش نقش بندید و به دلها بسپرید، با غیرت از پیِ، زندگانی پاک منشی بکوشید، هریک از شما در کردار و گفتار و، اندیشه نیک به دیگری سبقت جوید، و ازاین رو زندگانیخود را خوش و خرم سازد».
این دو صفت ایزدی که راستی و منش پاک باشد، یگانه عامل قوی ترقی انفرادی و اجتماعی هیأت جامعه است انسانی است و هنگامی که این دو صفت با تمام مزایای خود در انسان ظاهر گشته و اندیشه و گفتار و کردار آدمی برابر قوانین راستی و درستی از پرتو دانش منور گردد، آنگاه نتایج این دو قوه بزرگ به دیگران نیز اثر نموده و جهان را از اثرات خود آباد و جهانیان را شاد مینماید و بهشت با همه نعمت هایش در جهان خاکی آشکار میگردد.

سومین پاژنام ایزدی خَشتَر است. این واژه در اوستا خشتَرئیریَه Xshathra vauirya در پهلوی خشتریور و در پارسی شهریور شده و در زبانهای هندو ایرانی به صورت: خسرو در پارسی، سزار در یونانی، چزاره در لاتین، تزار در روسی، قیصر در عربی و خضر در عبری آمده است.جزء نخست واژۀ خشترئیریَه بمعنی حکومت و سلطنت و جزء دوم آن بمعنی برگزیده و معنی این واژه روی هم رفته «فرمانروایی برگزیده» است. واژه خشتر، همیشه درگاتها با صفت «هو» و بمعنی نیک و خوب همراه است، بنابراین یکی دیگر از معانی این واژه «اقتدار و نیروی یزدانی و پادشاهی آسمانی» است.
«خشترا»همانند سایر صفات اهورامزدا، دارای معانی متعدد است. یکی از معانی «خشترا» که به کار بستن آن از لوازم حیات اجتماع بشری است «بکار انداختن جمیع قوای انسانی بدون غرض» که هر مرد و زن برای ادامه زندگی خود، در این جهان ناچار به قبول آنست.
هرکس باید بحد توانائی خود و بدون هیچگونه غرض،برای خدمت به سعادت و خوشبختی دیگران بکوشد و اگر همه افراد آدمی این اندیشه را در سر داشته باشند خواه ناخواه بشر از بسیاری مشکلات و بدبختی های زندگی رهائی خواهد یافت. همین اندیشه سلطنت آسمانی «خشترا» و کسب نیروی آسمانی در جهان خاکی است که پادشاهان بزرگی چون کورش بزرگ و داریوش بزرگ که هرکدام با عدالت و رأفت و داد نسبت به کشورهای گشوده رفتار کردند از این جهت است که کورش بزرگ را در تورات «مسیح موعود» خواندند و داریوش بزرگ را به روش دیگری ستودند. این شاهنشاهان بزرگ نیز همه نیرو و توانائی خود را از جانب اهورامزدا میدانستند و برای خیر و سعادت و آسایش جامعه بشری صرف وقت میکردند.

از صفات دیگر ایزدی که هرکس باید در ضمیر خود پرورش دهد، صفت تواضع و اطاعت و محبت است. این صفت در اوستا «سپنتَه آرمَئیتی» و در پهلوی سپندارمت و در پارسی سپندیارمذ (اسفند) آمده، واژه Spenta Armaiti از دو جزء درست شده. جزء اول آن «سپنتَه» Scpntah که بمعنی سود رسان و مقدس آمده، جزء دوم آرمئینی (آرمیتا)، Armaiti که بمعنی فروتنی وبردباری است.در جهان مادی این فرشته نگهبان زمین دانسته شده. در یکی از قطعات گاتها آمده است که: «چون شخص در انتخاب راستی و درستی مُردد ماند و ایمانش متزلزل گردید، آنگاه سپنتَه آرمَئیتی به یاری او بشتابد» این پاژنام خود به تنهائی جامع همه محسنات اخلاقی بوده و بهترین راهنمای بسوی خوشبختی است. در جای دیگر در گاتها آمده است: «آرمئیتی در سلطنت آسمانی نعمت و خوشبختی می آورد».

پس از آنکه انسان چهار صفت یاد شده را کسب نمود، آنگاه او بحد کمال اخلاقی رسیده و این مقام را اشو زرتشت، نعمت و بخشایش هروتات Hauvartat نامیده است. این واژه را در اوستا هروتات Hauvartat نامیده است و در پهلوی خردات و در پارسی کنونی خرداد گفته اند.
معنی این واژه کمال و رسایی است. در این مقام کمالات معنوی بدون کمال مادی و جسمانی ناقص است. در جهان مادی این فرشته نگهبان آب است.
از اینجاست که اَشویی یعنی پاکی، دِهها و شهرها و کشورها بعهده افراد آدمی گذاشته شده است. در آیین پاک زرتشت برای رعایت بهداشت دستورات اکید بسیار داده شده است. در ایران باستان پاکیزگی و بهداشت را سبب آبادی کشور و ترقی می دانستند. اردشیر دوم هخامنشی در کتیبه هنگ مادان (همدان) از برای رعایت بهداشت کشور از آناهیتا (پاکیزگی) یاری می طلبد.

چون آدمی مراحل پنجگانه را به پیماید،به مقام جاودانی و بی مرگی رسد. بقول تنی سن Tennyson شاعر انگلیسی که میگوید
:«هنگامیکه بشر از پل میگذرد، با خدای خود روبه رو خواهد شد» ودر این هنگام است که انسان از نعمت «امرتات» یعنی جاودانی و بی مرگی بر خوردار میگردد. واژه اَمُرتات Amertat Amerdat و درپارسی امُرداد (مرداد) گوئیم بمعنی بی مرگی و جاودانگی است. انسان سرانجام یک عمر طبیعی، در حالیکه مقصود از آفرینش را دریافته و به وظائف خود عمل نموده و بالاخره مبدأ و مقصد خود زرتشت به مکان «سرود گرونمان» یا «کشور نور و روشنائی»، خوانده است. در یکی از قطعات هفت یشت از تمام صفات یاد شده ایزدی یاد شده و این چنین بیان شده است:
«ای اهورا مزدا» و ای راستی، ما خواستاریم آن چیزی را از برای خود برگزییم و آن اندیشه و گفتار و کردار را بجای آوریم که در میان کردار موجود، برای هردو جهان بهترین باشد. ای اهورا مزدا، ای یکتا، این کلام الهام شده را ما خواستاریم با بهترین راستی منتشر سازیم. ما میخواهیم تو را بنام اهورا و بنام محبوب مقدس بستائیم. ما میخواهیم تو را با دل و جان بستائیم، ما میخواهیم راستی «اشاوَهیشتا» منش پاک «وُهومن» قدرت آسمانی «سپنتَه آرمَئیتی» را بستائیم. با خیال پاک، با راستی و درستی و با گفتار و کردار و آئین پاک، ما میخواهیم بتو نزدیک شویم.»

افزون بر شش پاژنام ایزدی که در بالا از آن اشاره شد، بسا از واژۀ «سوروش» (= برابر جبرئیل در ادیان ابراهیمی) که بمعنی اطاعت و فرمانبرداری از اوامر ایزدی است، سخن رفته است. در گاتها از این واژه بمعنی فرمانبرداری از دستورات و اوامر خداوندی یاد شده است. در سایر قسمتهای اوستا «سوروش» فرشته تواضع و فرمانبرداری دانسته شده که بر ضد دیو دروغ و نافرمانی می ستیزد و بیشتر بنام فرشته پاسبان نیز یاد شده است. در یک نماز کوچک هر زرتشتی، در شبانه روز پنج بار از اهورا مزدا در خواست می نماید که نیرویی به او بخشیده شود تا بتواند بوسیله راستی و درستی قادر بر فرمانبرداری از اهورا مزدا شود تا برابر اراده خداوندی رفتار کرده باشد.
اینست فشرده ای از دستورات و فلسفه آنچه که اشو زرتشت بزرگ در چندین سده پیش برای سعادت افراد آدمی بیان کرده است.
آنچه که باید بار دیگر در اینجا از آن یاد آوری شود، مسئله دوگانه پرستی است که بوسیلۀ گمراهان و کژاندیشان گجسته به زرتشت و آیین پاک او نسبت داده شده است. چیزی که هرگز زرتشت از آن آگاه نیست.

اشو زرتشت «اهورا مزدا» را یگانه آفریدگار جهان مادی و مینوی و سرچشمه همه نیکی ها و خوبی ها میداند.
در برابر قدرت یکتایی اش آفریدگار یا فاعل شری وجود ندارد، واژه «انگرَه مینو» یا اندیشۀ اهریمنی که بعدها «انگرَهمن / اهریمن» دانسته شده در برابر کلمه «اهورامزدا» واقع نشده بلکه در مقابل کلمه «سپنتَه مینو» یا «اندیشۀ مقدس و پاک» است.

گوته شاعر معروف آلمانی در کتاب معروف خود «فاوست» تحت تأثیر این اندیشه مذهب زرتشت بوده است.
این آزادی «اندیشه» در مذهب زرتشت که هرکس میتواند خود به شخصه راه خود را برگزیند در مذهب هندوان بنام «قانون سعادت و خوشی» و یا قانون «در دوالم »از آن یاد شده است.

اشو زرتشت پایه دین مزدا پرستی را برپایه «اشاوَهیشتا» یا «بهترین راستی» استوار ساخته است. در مذهب هندوان برای آنکه «سعادت و خوشی در جهان مادی جایگزین درد و ناخوشی شود به قانون تناسخ معتقدند اما در هیچ جای اوستا از چنین عقیده ذکری به میان نیست بلکه مذهب زرتشت مخالف چنین عقیده ای است زیرا از بهشت و دوزخ و رستاخیز پسین گفتگو به میان است از طرفی در کارها نیز گفتگو از بهتر زیستن و حد اکثر استفاده از زندگی نمودن بوسیله کار و کوشش و تأمین سعادت دیگران در میان است.
زندگی را خوار شمردن و با اراده دیو تنبلی و دریوزگی (= گدایی) و بیکاری زیستن از گناهان بزرگ در آیین پاک زرتشت است.
پیروی از همین دستورات زندگی بود که ایران باستان به آن پایه از شهرت و نیک نامی رسید اما همانطور که برای بسیاری از ملل عالم اتفاق افتاده است ایران نیز برای سده ها این دستورات اخلاقی زندگی را فراموش کرد و دواسیه بسوی بدبختی و تیره روزی شتافت حتی در روزگار ساسانی چنان پیرایه هایی بر مذهب زرتشت بسته شد که اصل از فرع باز شناخته سرانجام در سال 624 میلادی با آمدن تازیان اوارون کُنِش به ایران دولت ساسانی به آخر رسید و جای شد اما روح ایرانی هرگز تسلیم بیگانه نشد.
عرب توانست سرزمین ایران را تصرف کند اما هرگز نتوانست ملیت ایرانی را تبدیل نماید اگرچه عده ای از مردم ایران اسلام را پذیرفتند اما هرگز عرب نشدند بهترین گواه بر این مدعا اشعار عرفانی ایران است که پر است از اندیشه «وُهومن».

پارسیانی که به هندوستان مهاجرت کردند و 1300 سال پیش تاکنون نسبت به تعلیمات وخشور بزرگ ایران وفادار مانده اند از همان آداب و رسوم روزگاران گذشته ایران پیروی می نمایند.پارسیان در هندوستان با تماس با اندیشۀ مغرب زمین زودتر به کار پژوهش و بررسی به روش اروپائیان آغاز کردند و راه و رسم پژوهش را از آنان آموختند در میان پارسیان دانشمندان نامبردار و ژرف که در راه ایرانشناسی گام برداشته اند فروانند از اینان آثاری ارزنده و دقیق باقی است که موردبهره وری دانشمندان مغرب زمین قرار گرفته است. تا چندین سده زرتشتیان در ایران و هندوستان از ترجمه سنتی اوستا استفاده می نمودند تقریبا یک سده پیش بود که یکی از پارسیان هندوستان بنام خورشید جی رستم جی کامه، در اروپا از دانشمندان اروپائی به روش نوین اوستا و پهلوی را آموخت و پس از مراجعت از اروپا در میان موبدان پارتی تنی چند، را برگزید و به ایشان رایگان آنچه در اروپا آموخته بود تعلیم داد. از میان این دانش آموختگان باید از کاوس جی ادلجی کانگا و شهریار جی بر و جا و تممورس انکلساریا و و ادلجی انتیایاد نمود که در هرکدام صاحب آثاری بسیار ارزنده شدند که حتی تا امروز نیز مورد استفاده مستشرقین و محقیقین و دانشجویان رشته ایرانشناسی است کسانی که از خورشید جی کامه علم آموخته بودند خود بنوبه خویش شاگردانی را تربیت نمودند که در آن میان باید از دانشمندانی مانند بهرام گور انکلساریا و بهمن جی دهابر و غیره نامبرده.

بسیاری از دانشمندان پارسی پس از گذراندن مدارج علمی در دانشگاههای هندوستان برای کسب اطلاعات بیشتر و آشنائی با روش اروپائیان بجانب اروپا رهسپار میشوند و از محضر دانشمندان اروپائی کسب فیض مینمایند.اکنون دو مرکز مهم برای آموختن ادبیات مزدیسنا دایر است.یکی بنام مدرسه السنه شرقی هر جمشید جی جی و دیگری بنام مدرسه اوستا پهلوی ملا فیروز که هردو تحت نظر و سرپرستی انجمن پارسی پنجایت در بمبئی و مراسم و آداب و رسوم سخت پایبند هستند ولی نسل جوان گرایش بیشتری بسوی گفتار آسمانی وخشور بزرگ ایران دارد که از هر پیرایه بر کنار است. از همین جاست که انجمنی بنام انجمن «تعلیم گاتها» در بمبئی ایجاد شده و در کلاسهائی که از طرف این انجمن و با تشریک مساعی دانشمندان پارسی تشکیل می شود این انجمن امیدوار است که زرتشتیان در آینده از گفتار و خشور ایران بهره مند گردند و در جهان همان مقامی که شایسته ایشان است بار یابند.

___________________

آبشخور:
فلسفه مذهب زرتشت، نوشتۀ دکتر تارا پوروان
ترجمۀ دکتر فرهاد آبادانی
علیرضا کیانی ؛ تاریخ فـا

مطالب مرتبط

2 نظر در “فلسفۀ آیین زرتشت

  1. فریده گفت:

    ba salam
    vaghean sepasgozaram
    man hich ashnayi ba ayine zartosht nadashtam
    kheili khoshalam

  2. داریوش نیکنام گفت:

    متون اوستا نسبتاً دیر به دست متفکران اروپایی رسید. آبراهام آنکوئتیل – دوپرون در سال ۱۷۵۵ به شرق هند سفر کرد و این متون را در جوامع پارسی بدست آورد. او در سال ۱۷۷۱ این متون را براساس یک ترجمه به زبان فارسی نو توسط یک موبد پارسی به زبان فرانسوی منتشر کرد. راسموس راسک در دیدار از بمبئی (مومبای کنونی) در سال ۱۸۲۰ چندین دست نوشته از اوستا را جمع آوری کرد و برای اولین بار با بررسی زبان اوستایی به این نتیجه رسید که این متون باید باقیمانده یک مجموعه بزرگ از متون مقدس پارس باستان و بلخ باشند. متونی که راسک آن را جمع آوری کرد، اکنون در کتابخانه دانشگاه کپنهاک قرار دارند. دست نوشته‌های دیگر در خانه هند شرقی و موزه بریتانیا در لندن، کتابخانه بودلیان در آکسفورد و در کتابخانه دانشگاه‌های مختلف پاریس نگهداری می‌شوند…. : دانشنامه ویکی پدیا
    ولی شما نوشتین تا سال 1771 مردم اروپا اونو دانشمند میدونستن… درصورتی که حتی نمیشناختنش… بعدشم اصلا حکیم و دانشمند نبوده
    چرا انقد زرتشت و هخامنشیا رو بزرگ میکنین؟
    هیچی نبوده ، نیستن و نخواهند بود
    من که از دین زرتشت برگشتم… اصلا هم خوشم نمیاد از این کیش و آئین
    نه من که کل خونوادم و چندتا از دوستام … خیلیا دارن از این کیش بر میگردن ولی هیشکی بازتاب نمیده و همش یکسویه به نفع کیش زرتشت تبلیغ میشه
    به هرحال هرکسی خودش مسئول سرنوشت خودشه

پاسخ دادن به داریوش نیکنام لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *