تاریخ و تمدن ایران باستان, هخامنشیان

شکنجه های داریوشی ( تیر در ماتحت کردن ) ؟ (بخش اول)

شکنجه های داریوشی ( تیر در ماتحت کردن ) ؟ (بخش اول)

نگارنده: مرتضی حماسی

در این جستار به موضوعی خواهیم پرداخت که به داریوش بزرگ مرتبط است ، و آن اینکه آیا داریوش بزرگ ، مخالفانش و شورشیان را چگونه شکنجه می کرده است .

جناب رضا مردای غیاث آبادی ، در سلسله رنج نامه هایشان (!) ، ادعا کرده اند که داریوش نخست مخالفانش را در اربیل ، پارس ، بابل و همدان تیر در ماتحت آنها میکرده است .

اصل سخن ایشان :

رنجهای بشری ۱۵۶: شکنجههای داریوشی

رضا مرادی غیاث آبادی جمعه ۱۹ خرداد ۱۳۹۱

پیش از این دیدیم که داریوش به گفته خود دست به کشتار دسته جمعی حدود ۱۲۰٫۰۰۰ نفر از مخالفان و معارضان داخلی خود و غرق نمودن بازماندگان آنان در آب رودخانه کرده است. چنانکه خود گفته بود: «همه را کشتیم و هیچ زندهای برجای نگذاشتیم». اما آیا داریوش علاوه بر اینها، دست به شکنجه و نقص عضو و مُثله کردن اسیران و زندانیان نیز میزده است؟
برای پاسخ به پرسش بالا یک سند معتبر و دست اول وجود دارد که عبارت است از سخنانی که او در کتیبه بیستون برای آیندگان به یادگار گذاشته است. سخنان او نشاندهنده بخش دیگری از هنرهایی است که اهورامزدا بدو بخشیده بوده و او به یاری اهورامزدا آنها را به انجام رسانده است.
شکنجههای داریوشی به موجب گفتههای مکرر خود او در هر سه تحریر فارسی باستان، عیلامی و بابلی کتیبه بیستون عبارت است از: بریدن بینی، بریدن گوش، از حدقه در آوردن چشم، به زنجیر کشیدن، آویزان کردن اسیران از دروازههای شهر، و «اوزمَـیـاپَـتـیـیْ». این شکنجهها در شهرهای همدان، اربیل، بابل و اووادَئیچَیَه در پارس انجام شده است. (بنگرید به بندهای ۱۳ و ۱۴ از ستون دوم، و بندهای ۸ و ۱۵ از ستون سوم).
در ترجمه این بندها و مفهوم شکنجهها اختلافی میان مترجمان نیست و همگی به گونهای یکسان ترجمه کردهاند. به استثنای مفهوم اوزمیاپتیی که به درستی دانسته نشده و بر سر اختلاف وجود دارد. رونالد کنت آنرا به معنای «پوست کندن و پوست را از کاه انباشتن» میداند. رالف نورمن شارپ آنرا به معنای «دار زدن» گرفته است (در حالیکه دار زدن لغتی مستقل دارد که همانا «فَراهَجَم» است). کینگ و تامپسون در تحریر عیلامی آنرا به معنای «سوراخ کردن بدن با نیزه» یا «به چهار میخ کشیدن/ به صلیب کشیدن» میدانند. فرنسواز سوزینی و کلاریس هرن اشمیت نیز آن واژه را در تحریر عیلامی به مفهوم «میخ در ماتحت کردن» گرفتهاند. پییر لوکوک نیز اوزمیاپتیی را به معنای «تیر در ماتحت فرو کردن» میداند (شکنجهای که هنوز به شکل دیگری تداوم دارد). بیشتر به نظر میرسد که اوزمیاپتیی به مفهوم «فرو شدن نیزه در ماتحت با نشاندن بر روی نیزه» باشد. چنانکه در برخی سنگنگارههای آشوری که مردانی نشانده بر روی نیزه به تصویر کشیده شدهاند (برای آگاهی بیشتر و نمونه تصویر بنگرید به: «کاربرد تیرهای تیز تخت جمشید»).

یادآور میشود که داریوش در بند هشتم از ستون چهارم کتیبه بیستون خود را راستگو دانسته و خواسته است که سخنان و اعمال اهورا دادهاش دروغ انگاشته نشوند. حال میتوان داریوش را پیرو راستی دانست و انجام دهنده چنین اعمالی، و یا آنکه او را پیرو دروغ دانست و مبرای از چنین اعمالی.

برای آگاهی بیشتر از جمله بنگرید به: لوکوک، پییر، کتیبههای هخامنشی، ترجمه نازیلا خلخالی، زیرنظر ژاله آموزگار، تهران، انتشارات فرزانروز، ۱۳۸۲؛ شارپ، رالف نورمن، فرمانهای شاهنشاهان هخامنشی، تهران، ۱۳۴۶؛ مرادی غیاثآبادی، رضا، بیستون- کتیبه داریوش بزرگ، چاپ سوم، تهران، ۱۳۸۴؛ کینگ و تامسون، کتیبه ایلامی بیستون، ترجمه شهرام حیدرآبادیان و روشنک جهرمی، تهران، انتشارات سبحان نور، ۱۳۸۴؛ سوزینی، فرانسوا و کلاریس هرن اشمیت و فلورنس ملبرن لابا، سنگنبشته داریوش بزرگ در بیستون (عیلامی- هخامنشی)، ترجمه داریوش اکبرزاده، تهران، انتشارات پازینه، ۱۳۸۷٫
King, L. W., and R., Thompson, The sculptures and inscription of Darius the Great on the Rock of Behistûn in Persia : a new collation of the Persian, Susian and Babylonian texts, London, Longmans, 1907; Kent, Ronald G., Old Persian, Second Edition, New Haven, Connecticut, 1953.

آقای غیاث آبادی در اظهار نظری ادعا کرده اند که فرورتیش و دیگر سرکردگان شورشی در قیام ها ؛ توسط داریوش بزرگ ؛ تیر در ما تحت آنها کرده بودند ! ایشان ترجمه واژه ی ” اوزماپیتی ” را به تیر در ماتحت کردن معنی کرده اند در حالی که در تمام ترجمه های این کتیبه به انگلیسی ؛ واژه ی impale آمده است که به معنی تیر در ماتحت کردن نیست .

  1. داریوش شاه گوید : سپس فرورتیش با سواران کمی فرار کرد و به سرزمین ری در ماد رهسپار شد.سپس من به دنبالش سپاه فرستادم.فرورتیش دستگیر شد و او را به نزد من اوردند.من بینی زبان و گوش او را بریدم و یک چشم او را در آوردم.دست و پا بسته بر دروازه های من نگاه داشته شده بود و همه مردم او را می دادند.آنگاه در همدان او را دار زدم و پیروان برجسته او را در درون دژ دار زدم
  2. داریوش شاه گوید : یک نفر به نام چیساتاخما اهل ساگارتی نافرمان شد.او به مردم گفت : من در ساگارتی پادشاه هستم.از دودمان هوخشتره هستم.آنگاه من ارتش پارس و ماد را فرستادم. من یک نفر سردار اهل ماد به نام تهماسپاد را رهبر آنها کردم.به او چنین گفتم.بروید و ارتش شورشی را که خود را به نام من نمینهد در هم شکنید.آنگاه تهماسپاد با ارتش رهسپار شد.و با چیساتاخما نبرد آغاز کرد.اهورامزدا به من یاری داد.به خواست اهورامزدا ارتش من سپاه شورشی را در هم شکست و چیساتاخما را دستگیر کرد و او را نزد من آورد.سپس من بینی و گوش او را بریدم و یک چشم او را در آوردم.او را بر دروازه های من دست و پا بسته نگاه داشته بودند وهمه مردم او را دیدندسپس من اورا در اربل دار زدم

بنمایه :

http://www.iranatlas.info/parseh/be2.htm

……………………………

در ترجمه های انگلیسی در همه جا واژه ی impale آمده است که آنرا به تیر در مقعد فرو کردن جعل کرده بودند . البته خود غیاث آبادی هم در کتابش ( سال 2008 ) این موضوع را ننوشته بوده اند اما اکنون تغییر عقیده داده اند !!
در تمام ترجمه های انگلیسی این جمله برای فرورتیس مادی آمده است :

Afterward I impaled him at Ecbatana

مثلا :

32. (2.70-8.) Darius the King says: Thereafter this Phraortes with a few horsemen fled; a district named Raga, in Media — along there he went off. Thereafter I sent an army in pursuit; Phraortes, seized, was led to me. I cut off his nose and ears and tongue, and put out one eye; he was kept bound at my palace entrance, all the people saw him. Afterward I impaled him at Ecbatana; and the men who were his foremost followers, those at Ecbatana within the fortress I (flayed and) hung out (their hides, stuffed with straw).
33. (2.78-91.) Darius the King says: One man named Cisantakhma, a Sagartian — he became rebellious to me; thus he said to the people, “I am king in Sagartia, of the family of Cyaxares.” Thereupon I sent off a Persian and Median army; a Mede named Takhmaspada, my subject — I made him chief of them. I said to them thus: “Go forth; the hostile army which shall not call itself mine, and smite them!” Thereupon Takhmaspada with the army went off; he joined battle with Cisantakhma. Ahuramazda bore me aid; by the favor of Ahuramazda my army smote that rebellious army and took Cisantakhma prisoner, (and) led him to me. Afterwards I cut off both his nose and ears, and put out one eye, he was kept bound at my palace entrance, all the people saw him. Afterwards I impaled him at Arbela.

آوانوشت قسمت دار زدن چیساتاخما در اربیل که واژه impaled در ترجمه ی انگلیسی آمده است به خط میخی پارسی باستان ؛ uzmayâpatiy بوده است :

86 â : Ciçataxmâ : Auramazdâmaiy : upastâm: abara : vashnâ : Auramaz

87 dâha : kâra : hya : manâ : avam : kâram: tyam : hamiçiyam : aja : utâ : C

88 içataxmam : agarbâya : anaya : abiy : mâmpasâvashaiy : adam : utâ : n

89 âham : utâ : gaushâ : frâjanam : utâshaiy: I casham : avajam : duvarayâ

90 maiy : basta : adâriya : haruvashim : kâra : avaina: pasâvashim Arbairâyâ :

91 …… . … uzmayâpatiy : akunavam : thatiy : Dârayavaush .

رجوع کنید به ترجمه های زیر :

Darius the Great’s – Behistun Inscription

Behistun

Assyria at Bisitun and the Universal Kingship of Darius I of Persia | Ronan Head – Academia.edu

http://www.iranchamber.com/history/d…ion_biston.php

Old Persian Texts

و همچنین سایت معتبر تاریخی www.livius.org :

(32) King Darius says: Thereupon that Phraortes fled thence with a few horseman to a district in Media called Rhagae. Then I sent an army in pursuit. Phraortes was taken and brought unto me. I cut off his nose, his ears, and his tongue, and I put out one eye, and he was kept in fetters at my palace entrance, and all the people beheld him. Then did I crucify him in Ecbatana; and the men who were his foremost followers, those at Ecbatana within the fortress, I flayed and hung out their hides, stuffed with straw

(33) King Darius says: A man namedTritantaechmes, a Sagartian, revolted from me, saying to his people: ‘I am king in Sagartia, of the family of Cyaxares.’ Then I sent forth a Persian and a Median army. A Mede named Takhmasp�da, my servant, I made their leader, and I said unto him: ‘Go, smite that host which is in revolt, and does not acknowledge me.’ Thereupon Takhmasp�da went forth with the army, and he fought a battle with Tritantaechmes. Ahuramazda brought me help; by the grace of Ahuramazda my army utterly defeated that rebel host, and they seized Tritantaechmes and brought him unto me. Afterwards I cut off both his nose and ears, and put out one eye, he was kept bound at my palace entrance, all the people saw him. Afterwards I crucifiedhim in Arbela.

در این ترجمه crucify آمده است که به معنی آویزان کردن و چهارمیل کردن است و تیر در مقعد دوست داشتنی غیاث آبادی نیست !

سند ترجمه

…………

چهار میل کردن لزوما تیر در ماتحت کردن نمی تواند باشد و به دار آویختن و یا آویزان کردن و نوعی شکنجه می تواند باشد که نمونه آن در تاریخ زیاد دیده شده است و بدون وارد کردن تیر در ما تحت نیز این کار را می کردند .

اما زمانی که جناب غیاث آبادی در حالی که گویا در تماشای فیلم پرنو بوده اند ، این واژه را اینگونه دریافته اند .

حال نوشته های خود غیاث ابادی را در این باره بخوانیم :

کتیبه های هخامنشی ؛ خط میخی پارسی باستان ؛ رضا مرادی غیاث آبادی , بر اساس نسخه کایتان آندره ویچ کاسوویچ و نگرش به پژوهش های دیگر ؛ تهران ؛ نوید , 1387 , ص 198 :

« فرورتیش دستگیر شد و او را نزد من آوردند ؛ من بینی و گوش و زبان او را بریدم و یک چشم او را در آوردم . دست و پا بسته بر دروازه های من نگاه داشته شده بود و همه ی مردم او را می دیدند . آنگاه او را در همدان دار زدم . و پیروان برجسته ی او را در درون دژ آویزان کردم .»

……………

حال دوستانی که ترجمه ای تحت عنوان تیر در ماتحت کردن برای واژه ی اوزمیاپیتی می شناسند ، ما را آگاه کنند .

لینک این مطلب در تالار گفتمان تاریخ فا:

شکنجه های داریوشی ( تیر در ماتحت کردن ) ؟

افکار و عقاید خود را با دیگران در تالار گفتمان تاریخ فا به اشتراک بگذارید و همچنین از کتابخانهو نگارخانه تاریخی این تارنما دیدن فرمائید:

با تاریخ فـا ، مرجع تاریخ و تمدن ایران و جهان باستان همراه باشید…

تاریخ فا ، مرجع تاریخ و تمدن ایران و جهان

tarikhfa.ir

 

 

 

مطالب مرتبط

2 نظر در “شکنجه های داریوشی ( تیر در ماتحت کردن ) ؟ (بخش اول)

  1. طهماسبی گفت:

    imaple
    به انگلیسی یعنی سوراخ کردن و مطابق هست با تیر در ماتحت کردن

  2. مرتضی حماسی گفت:

    تیر در ماتحت کردن را vertical imple در انگلیسی می شود . تیر در ماتحت کردن سوء تفاهمی بود که در ترجمه انگلیسی کتاب کتیبه های هخامنشی رخ داده بود که اساتیدی همچون دکتر ژاله آموزگار در چاپ دوم آن کتاب ، این موضوع را اصلاح کردند .

    سند آوردیم که این واژه در کتیبه حمورابی آمده است که زنان مجرم را imple می شدند .

    از استرابو سند آوردیم که بریدن دست و گوش و بینی از مجازات قدیم میان پارسیان بوده است که فردی که به حاکم و شاه زمانه خیانت می کرد را باهاش اینکار را می کردند . کجا استرابو نوشته تیر در ماتحت می کردند ؟ منظور استرابو اعمال داریوش بزرگ است .

    اسکندر مقدونی نیز این کار را با بسوس کرده است . یعنی دست و گوش و بینی اش را برید . استرابو می نویسد :

    استرابو در کتاب ۱۵ , فصل ۳ , بند ۱۷ مینویسد :
    آنها را ( یعنی پارسیان را ) شاهانی که سلطنتشان ارثی است اداره میکنند .مجازات عدم اطاعت این است که سر و دست های مقصرین را بریده و بدنش را دور می اندازند .

    این اسناد نیز شبیه کار های داریوش با شورشیان است ، که توسط اسکندر انجام شد . یعنی دار زدن بسوس والی باکتریا / بلخ :
    ( الکساندر ) امر کرد بسوس را آوردند و پس از اینکه خیانت او را نسبت به داریوش گفت , فرمان داد بینی و گوش های او را بریدند و بعد او را به اکباتان که از جهت تجارت , محل اجتماع مادی ها و پارسی ها بود , برده به دار آویختند . آریان گوید : ” من این نوع انتقام را نمی پسندم , چرا کارهای پادشاهان ماد و پارس سرمشق الکساندر گردید و نخوت آنان هم به ترکه شان او هم رسید ? …..

    همچنین دیودور سیسیلی در همین مورد در کتاب ۱۷ بند ۸۳ مینویسد :
    الکساندر بسوس را به برادران و سایر اقربای داریوش داد و آنها بدن او را قطعه قطعه کرده و با فلاخن به اطراف انداختند .
    از نویسندگان جدید بعضی ها نوشته اند که الکساندر در منطقه ی زاریاسپ , مجلسی از سرداران ایرانی تشکیل داد و این مجلس رای داد که بسوس را موافق عادات پارس بکشند . پس یکی از آن سردار ها مامور شد که او را به اکباتان برده , اول بینی و گوش های او را ببرد و بعد خود او را به دار آویزد .
    سند :
    ( ایران باستان , حسن پیرنیا , جلد دوم , تهران ; اکباتان , ۱۳۸۳ , صفحه ۱۶۶۶ و ۱۶۶۷ ) .

    استرابو و مورخین یونانی این کار و مجازات اسکندر را دوست نداشتند و آن را عادت پارسیان می دانستند . عادتی که هیچ ربطی به تیر در ماتحت کردن ندارد . جالب است که در داستان ها و تواریخ ایرانی مانند شاهنامه فردوسی ؛ آمده است که اسکندر گرفت قاتلان داریوش را دار زد . اسمشان ماهیار و جانوسیار بوده است .

    چو پردخت از آن دخمه ارجمند —- ز بیرون بزد دار های بلند

    یکی دار بر نام جانوسيار —- دگر همچنان از در ماهيار

    دو بد خواه را زنده بر دار کرد —- سر شاه کش را نگونسار کرد

    ز لشگر برفتند مردان جنگ —- گرفته یکی سنگ هر یک به چنگ

    بکشتند بر دارشان زار و خوار —- مبادا کسی کو کشد شهریار

    در نامه تنسر و دیگر متون نثر و نظم این موضوع آمده است . سپاس

پاسخ دادن به مرتضی حماسی لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *