تاریخ و تمدن ایران باستان, هخامنشیان

نقش اجتماعی زنان در دوران هخامنشیان

زنان درباری؛
بر اساس شواهد تاریخی می دانیم شهبانوان سلطنتى و شاه به طور کلى،سراهاى خاص در اختیار داشتند. در شرح ماجراى قتل مغ، هرودوت از سراى مردان سخن مى گوید(کتاب ۳، بند ۷۸ – ۷۷)، که از سراهاى اختصاص یافته به زنان مجزاست(کتاب ۳، بند ۶۸).وجود سراهاى مجزا در داستانى که هرودوت درباره ورود دموکدس به دربار شرح داده است، به طور ضمنى وجود دارد: پزشک یونانى را خواجه اى به نزد زنان شاه مى برد(کتاب ۳، بند ۱۳۰).پلوتارک تصریح مى کند :اغلب بربرها٬مخصوصا ایرانی ها٬ درباره زنان شان طبعی بسیار حسود دارند. مردهای ایرانی نه تنها به شدت مواظب اند تا چشم بیگانه ای بر زنان شان نیفتد٬ بلکه درباره زنان مهر شده خود نیز سخت پای بند حراست اند. زن ها در خانه ها پشت بست و کلون زندگی می کنند و به هنگام سفر در حصار چادر ارابه قرار دارند.(کتاب تمبستوکس،بند ۲۶)

اما شهبانوان و شاهدخت ها بدون تردید در سراهاى خود محبوس نبودند. الواح تخت جمشید گواه نقل مکان مکرر آنان است.آنان براى سفر جیره هایى دریافت مى کنند که با جیره مردانى (شوهر، پدر )که گاهگاه با آنان سفر مى کنند، تفاوتى ندارد.در میان آنان، باز باید از آموتیس خواهر خشیارشاه و زن بغه بوخشه نام ببریم که به نوشته دینون زیبانترین زن آسیا و نیز بى پرواترین شان بود(athenee XIII, 609a).کتسیاس نیز ماجراجویی های خارج از چارچوب زناشویى وى را که موجب شکایت همسرش نزد خشیارشا شده بود، شرح داده است(28 S): پس از مرگ بغه بوخشه وى نیز مانند مادرش آمستریس طالب همنشینى با مردان شد» و با آپولونیدس پزشک رابطه برقرار کرد(42 S). اگر قضاوت نویسندگان یونانى را درباره آنان به کنار بگذاریم، این مثالها حداقل ثابت مى کنند که شهبانوان و شاهدخت هاى ایرانى مانند راهبه هایى زندگى نمى کردند که در حجره محبوس باشند.

به طور کلى زنان اشراف زاده بایست آمرزش و پرورش خاصى مى دیدند.کوئینتوس کورسیوس روفوس در کوکبه داریوش سوم از وجود زنان«مسئول تعلیم کودکان خاندان سلطنت»(کتاب۳ ، فصل ۳، بند ۲۳)،بالاخص دختران جوان(کتاب سوم،فصل ۱۳،بند ۱۲) سخن گفته است. از آن گذشته،کتسیاس نام رکسان،خواهر تری توخمس(داماد اردشیر دوم)را ذکر مى کند؛ و در مورد او مى گوید که «بسیار زیبا و درکمان کشى و زوبین افکنى در زمره ماهرترین کسان بود»(54 s).این اشاره منحصر به فرد و بسیار جالب است و متضمن آن است که دختران نیز مانند پسران از تعلیم و تربیت جسمانى برخوردار مى شدند و طى آن در هنرهاى رزمى سنتى آموزش مى دیدند.باید توجه داشته باشیم که در موکب داریوش سوم، شهبانوان و شاهدختها در معیت «زنان سوار بر اسب» اند (کوئینتوس کورسیوس، کتاب ۳، فصل ا، بند ۲۲) و به نوشته همین شخص (کتاب ۵، فصل ۳، بند ۱۹) زنان پارسى پشم ریسى دستى را بدترین اهانت تلقى مى کنند».اگر به این سخنان این را نیز بیفزاییم که زن جنگجو جزوى از داستان هاى فولکلوریک ایرانى است، وسوسه مى شویم که نتیجه گیرى کنیم که دختران جوان اشراف زاده هرچند در کاخ سلطنتى یا در خانه همسر خود سراهاى خاصى دراختیار داشتند، اما به هیچ وجه مهیاى زندگى در انزوا نبودند.

موقعیت زنان؛
از بررسی الواح تخت جمشید در می یابیم که زن ها در کنار مردان کار می کرده اند و از حقوقی برابر برخوردار بوده اند و گاه حتی کارهای سخت تر را به عهده داشته اند.مثلا گروه های بزرگی از زنان کشاورز را می بینیم٬ سنگ سابان معمولا بیش ترشان زن اند.پیشه بیشتر زنان لوح های تخت جمشید دوخت و دوز و خیاطی بوده است.کاری بسیار متنوع٬ شامل دوخت لباس های کاملا ساده و یا لباس های پر زرق و برق که پس از دوخت٬ هنرمندانه سوزن کاری می شده است.امکانات آموزش های هنری و مهارت های حرفه ای٬برای زن و مرد یکسان و حقوق آنان نیز برابر بوده است.درباره برابری حقوق شواهدی مخصوصا در زمینه کارهای هنری و ظریف داریم و برابری حقوق صدها زن دیگر با مردان نیز مسلم است که درباره ی شغل شان چیزی نمی دانیم. میزان حقوق فقط همین قدر روشن است که به نوع کار و نه انجام دهنده٬بستگی داشت. به این ترتیب٬در امپراتوری بزرگ عصر داریوش با تساوی حقوق زن و مرد سر و کار داریم. حقی که هنوز در اروپای قرن بیستم برای به دست آوردن اش مبارزه می شود.

زن ها با به دنیا آوردن کودکی برای مدتی از کار در بیرون معاف می شدند. در طول مرخصی زایمان حقوق دریافتی به حداقل می رسید که البته با آن گذران زندگی ممکن بود.علاوه بر این حداقل حقوق٬ اضافه حقوقی نیز به صورت جو و شراب دریافت می کردند که پاداش افزون رعیتی به رعایای شاه بود. در عین حال معلوم شده است که شاه از نوزادان پسر بیش از نوزادان دختر خرسند می شد٬ چرا که اضافه حقوق برای پسر دو برابر٬ یعنی ۲۰ لیتر جو و ۱۰ لیتر شراب یا آب جو بود. تا جایی که لوحه ها حکایت می کنند٬ این تنها موردی است که میان زن و مرد فرقی دیده می شود.

مرخصی بارداری ظاهرا ۵ ماه بوده است.پس از این مدت زن ها این امکان را داشته اند که کار روزانه را کوتاه کنند تا قادر به برآوردن وظایف خانه داری خود نیز باشند.البته کار نیمه وقت حقوق کم تری داشت.نوزادان را در طول کار له له ها نگه داری می کردند. ضمنا در لوح های گلی می بینیم که زن ها می توانسته اند به پست های بالاتر نیز برسند. مثلا در گارکاه های شاهی همواره سرپرستی و مدیریت با زنان است. در کارگاه های خیاطی که بیش تر در اشغال زنان است٬ گاه مردها زیردست زنان قرار می گیرند و حقوق زنان سرپرست بیش از مردان است. حتی در جیره ی شراب تفاوتی به چشم نمی خورد.

همچنین در لوح ها به حرفه هایی بر می خوریم که در آن زنان به کار گرفته نمی شده اند. در مدیریت حوزه های دیوانی و یا محاسبات و حساب رسی ها از کار زنان خبری نیست. چنین بر مي آید که اگر کاری٬ به منظور کنترل بخش های گوناگون اداری٬نیاز به ترک محل و جا به جایی و سفر به دور و نزدیک را داشت٬ برای انجام آن از زنان استفاده نمی شده است. زن ها در کارهای ثابت استخدام می شدند که ناشی از ضرورت حضور زن در خانواده بود. دیدیم که به وظایف زن در خانواده از سوی مدیریت اداری توجه خاصی می شد.

اما زنان خانواده ی شاهی از موقعیت دیگری برخوردار بوده اند. این ها٬ آن طور که پلوتارک با قاطعیت اعلام می کند٬نه تنها دیوارهای حرم سرا پنهان نمی ماندند٬ بلکه بر عکس آزادی عمل وسیعی داشته اند و نه فقط املاک بزرگ٬ بلکه کارگاه های عظیم را با همه کارکنان اش اداره می کرده اند و درآمد های گزاف داشته اند.مثلا هرودت(کتاب 2، بند 98) می نویسد٬ که درآمد شهر آنتیلا مصرف خاص مخارج کفش های ملکه ایران میشد. شرح افلاتون خیلی روشنگر است:

«یک بار از مرد قابل اعتمادی ( از یکی از کسانی که نزد شاه ایران رفته بود) شنیدم که او تقریبا تمام طول یک روز را از ملک پرحاصلی گذشته است که بومی ها آن را «کمربند همسرشاه» می نامیدند وملک دیگری بود که چادر ملکه نامیده می شد و ملک های حاصل خیز دیگری فقط خاص زیور آلات زن ها بود و جاهای گوناگونی شهرت داشت.»

شاید نویسندگان یونانی در ذکر جاه طلبی های ملکه های ایران به اغراق پرداخته اند.اما ممکن است در این گزارش ها حقایقی نیز نهفته باشد. در لوح های گلی دیوانی تخت جمشید به کسانی برمی خوریم که خزاین ملکه رته ستونا و ملکه اپاکیش را از کرمان حمل کرده اند. این حمل و نقل می تواند به درآمد املاک این ملکه ها در کرمان مربوط باشد. یک بار دیگر ۴۰ نفر از افراد اپاکیش با نبشته ای ممهور از ساتراپ کرمان٬ به تاریخ ماه اول سال ۵۰۰ پ.م. در راه شوش اند. این ها هم ظاهرا درآمد سالانه بانوی خود را همراه داشته اند.

در لوح های گلی در مجموع به نام چهار زن از خانواده ی شاهی برمی خوریم: آتوسا٬ارتیستونه٬ ارته بامَه و اپاکیش.
آتوسا بزرگترین دختر کورش بزرگ٬ همسر داریوش بزرگ و مادر خشایارشا بود. در لوح ها دوباره نام او را می بینیم.در لوحی به میزان جو و گندمی اشاره می شود که از درآمد مالیات به آتوسا اختصاص یافته است. متاسفانه اطلاعات بیش تری در دست نیست٬اما در این جا پای همان مامور مالیاتی در میان است که گندم را در اختیار ملکه ارتیستونه می گذارد.

ارتیستونَه خواهر کوچک تر آتوسا است.در لوح های گلی دیوانی اغلب به نام او برمی خوریم. او هم مانند خواهرش سهمی مالیاتی گندم٬جو٬و انجیر داشته است.احتمالا او از فرآورده ای دیگر نیز سهمیه داشته است٬ اما در این باره سندی در دست نیست.این درآمدها به کاخ های ملکه٬که لابد ملک های بزرگی نیز ضمیمه ی آن بوده است٬ تحویل می شد.ارتیستونه دست کم در هر یک از آبادی های ورنتوش مدنه و کوگنکا یک کاخ داشته است. تصادفا لوحی بر جای مانده٬ که درباره ی دیدار شاه در سال ۴۹۸ پ.م. از کاخ کوگنکا گزارش می دهد.خبر داریم که نگهداری کاخ ها مدنه و کوگنکا زیر نظر کارگزاری به نام شلامانو بوده است. از نام این کارگزار برمی آید که اهل بابل بوده باشد. وقتی که ارتیستونه جایی دیگر٬مثلا در تخت جمشید است٬ طی نامه به این شلامانو دستورهای لازم را می دهد. تعداد زیادی از این نامه ها٬ به صورت رونبشت هایی که مخصوس بایگانی کل دیوان تخت جمشید تهیه شده٬ به دست آمده است.دیوان سالاری برای ملکه نیز استثنا قائل نمی شد و اسناد لازم برای محاسبه درآمد و مخارج وی را مطالبه می کرد. ارتیستونه در یکی از این نامه ها به شلامانو دستور می دهد که ۱۰۰۰ لیتر شراب از موجودی کاخ اش در کوگنکا در اختیار حساب رسی به نام گاوشه پانه بگذارد.این مقدار شراب بدون تردید حقوق حساب رس نبوده است. شاید حساب رس املاک ملکه ارتیستونه به این نتیجه رسیده است که این مقدار شراب٬ علاوه بر پرداخت های قبلی٬ برای اجرت مستخدمین مورد نیاز است. زیرا که او می بایست در همان محل این شراب را به کارمند دیگری به نام رتیمه تحویل دهد. در نامه های ارتیستونه و در موارد مشابه اغلب به نام این رتیمه برخورد می کنیم.

به نظر می رسد که ملکه دائما برای سرکشی از املاکش و یا برای دیدن شاه بین شوش و تخت جمشید در سفر بوده است به او اغلب در راه ها بر می خوریم. این امر از ثبت مایحتاج او و همراهان اش از طرف دیوان اداری معلوم می شود. آرد٬ شراب٬ غذای آماده ی جو٬ آب جو٬ انگور و خوراکی های دیگری از این دست. ظاهرا ملکه و همراهان اش در بین راه پیوسته در املاک سلطنتی اطراق می کرده اند. مثلا در سال ۴۹۸ پ.م. همراه پسرش آرشام٬ در سه ملک اوتی تی٬ هونر٬ و منری در عیلام به او برمی خوریم این ملک زیر نظر یک کارگزار و باز هم یک بابلی به نام نبومالیک قرار دارد.او برای تغذیه ملکه و همراهان اش ۴۲۶۰ لیتر آرد٬ ۲۱ لیتر غذای جو و ۵۴۳ لیتر آب جو از انبار تحویل می گیرد.به این ترتیب ملکه ناگریز بوده است در منطقه ی عیلام به آب جو قناعت کند.دریافت همه این اقلام را ملکه با مهر خود بر روی لوح های گلی تایید کرده است.متاسفانه روزهای توقف ارتیستونه در هر یک ملک معلوم نیست تا بتوانیم با توجه به مقدار اقلام دریافتی تعداد همراهانش را تخمین بزنیم. این سفرها مخارج دیگری نیز از قبیل خرج علیق اسب ها و چارپایان داشته است.با این که گزارش پلوتارک زنان ایرانی در ارابه های سرپوشیده سفر می کرده اند٬*اما از مجموع منابع مربوط به هخامنشیان چنین بر میاید که زنان درباری خود سوار بر اسب می شده اند. نگاره ای از زنان سوار در ترکیه امروزی٬ در نزدیکی داسکیلیون٬ ساتراپ نشین ایرانی زمان هخامنشیان پیداه شده است.

درمیان لوح ها به دو سند بسیار جالب برمی خوریم که مکمل یکدیگر است.در یکی از فرنکه رییس تشریفات٬ به آریائنیه٬ سرگله دار دربار دستور تحویل ۱۰۰ گوسفند و همزمان به شراب دار دربار دستور تحویل ۲۰۰۰ لیتر شراب را به ملکه صادر می کند.در هر دو نامه قید شده است: «به دستور شاه». این اسناد مربوط به مخارج ویژه ای است که خود داریوش دستور آن را صادر کرده بوده است. به این ترتیب گمان می رود که ملکه ارتیستونه در آغاز سال ۵۰۳ پ.م. ضیافت بزرگی در تخت جمشید داده بوده که در ان ۲۰۰۰ مهمان دعوت داشته اند.

مخارج بسیار گزاف تری برای ملکه اَرته بامه ثبت شده است. نویسندگان یونانی هر چند اشاره ای به او ندارند٬ اما به نظر می رسد که دارای موقعیت مهمی بوده و در لوح های دیوانی نام او بیش از دیگران آمده است. اَرته بامَه دختر نیزه دار داریوش گئوبروه و نخستین زن داریوش بوده است. داریوش پیش از رسیدن به سلطنت با اَرته بامه ازدواج کرد.چنین برمی آید که اَرته بامه دارای املاک زیادی در منطقه ایلام بوده است.مثلا نامه ای به حساب رس های اش در شولکه٬که کاخی در آن جا داشت٬می نویسد٬ مبنی بر این که قبلا «نامه ای بر چرم» ظاهرا به خط آرامی٬برای آنها فرستاده بوده است.در این نامه دستور داده شده است که حساب رس ها طبق سند به حساب های مربوط رسیدگی کنند. به این ترتیب روشن میشود که در موارد معین و به طور کلی ملکه شخصا بر حساب رسی ها نظارت دقیق داشته است. مصرف چشم گیر مواد غذایی و شراب نشان می دهد که رته بامه به املاک اش در الیمائیس بیشتر سر می کشید.مثلا در حالی که به سال ۵۰۱ پ.م. در دندری ۶۵۰ و در لیتو ۷۵۰ لیتر شراب از طرف ملکه ارته بامه به مصرف رسیده ٬در سال بعد یک قلم شراب مصرفی این ملکه در شوش ۲۳۶۰ لیتر بوده است.این نشان می دهد که ارته بامه یا با همراهان زیادی برای مدتی طولانی در شوش به سر برده و یا او هم مانند ارتیستونه مهمانی بزرگی را ترتیب داده است. یعنی همان طور که ارتیستونه در تخت جمشید ضیافت بزرگی بر پا کرده٬ ممکن است رته بامه هم ضیافتی٬ شاید هم ضیافتی بزرگتر٬ در شوش داشته است.در سند های دیگری نیز که نامی از ارته بامه آمده همواره مخارج به طور چشم گیری سنگین است. مثلا او در هیدلی در مرز میان پارس و ایلام ۴۶۲۰ لیتر جو و آرد در کنتوه حتی ۵۶۶۰ لیتر دریافت میکند. سند دیگری از ۲۵۵ بز و گوسفند خبر می دهد که در تخت جمشید و در حضور ارته بامه به مصرف رسیده است. همه این مصارف را ملکه با مُهر خود تایید کرده است. نگاره ی مهر او سوارکاری نیزه به دست در حال تعقیب دو گورخر است. نقش این مهر نقشی زنانه نیست و یک بار دیگر شاهدی بر این امر است که زنان ایرانی تمایل به برابری با شوهرانشان را داشته اند و می خواستنه اند که زیبنده آن ها باشند.

ارته بامه نه تنها املاک بزرگی مخصوصا در الیمائیس داشت٬ بلکه صاحب کارخانه هایی با کارگران زیاد بود.شمار گروه های کارگری او از ۲۰ تا ۴۸۰ نفر ثبت شده است.سرپرستی کارگاه ها و کارخانه های ملکه و کارگران با مدیری بود که خود ارته بامه منصوب می کرد. در بسیاری از اسناد به نام او برمی خوریم. حقوق کارگران٬ همان طور که در ارتباط با ملکه آتوسا و ملکه ارتیستونه دیدیم٬باز از محل مالیات ها تامین می شد. کارگران نه تنها غله٬بلکه انار و توت نیز دریافت می کرده اند.

مانند ملکه اَرته بامَه ملکه دیگری نیز گروه های کارگری در اختیار داشت.با نام او فقط از طریق لوح های دیوانی آشنا هستیم.شاید نام او اپاوکیش باشد٬ اما از درستی این نام مطمئن نیستیم.او هم گروه هایی از کارگران را در شیراز در استخدام خود داشت.گاهی راسته٬ همان مدیری که مسئول کارگران ارته بامه بود ٬مدیریت کارگران ملکه را هم بعهده داشته است. کارمند دیگری به نام ویشتانه مستخدمین ملکه اپاوکیش را تامین می کرد. تا جایی که از اسناد برجای مانده دستگیرمان میشود٬ این گروه از کارگران نیز تا ۴۷۵ نفر می رسیده اند.

به این ترتیب به کمک لوح های دیوانی تخت جمشید تصویری کاملا نو از ملکه های هخامنشی به دست می آوریم.آن ها عروسک های محبوس در حرم سراها٬که نویسندگان یونانی می خواهند بقبولانند٬ نبوده اند و یا مثلا تامین هزینه های کفش های شان به مالیات چندین شهر نیاز نداشته است. البته مبالغ هنگفتی خرج آنها و اطرافیان شان می شد٬ اما خود آنها نیز در اداره امور مربوط به خود سهیم بوده اند. سرپرستی نهایی املاک و کارگاه های شان را به عهده داشته اند٬ دستورهای لازم را برای کارهای گوناگون خود کارمندان دیوانی مخصوص داشته اند و ناگریز از تسلیم گزارش های کارهای خود به دیوان شاه بوده اند.صحت گزارش ها درباری درآمدها و مخارج با مهر ملکه تایید می شد. همین مسئولیت ملکه ها را مجبور می کرد تا دائما در سفر باشند و نه فقط در رکاب شاه٬ بلکه به تنهایی٬ تا هم به املاک و کارگاه های خود سرکشی کنند و هم شخصا در محل ناظر صحت گردش کارها باشند.

تمامی خانواده مستخدمین و حقوق بگیران دولتی٬که در لوح های گلی به گروه گروه آنها برمی خوریم٬ تحت پوشش پرداخت دیوانی قرار داشتند و از این پرداخت ها چنین برداشت می شود که خانواده عبارت بوده است از یک پدر٬ یک مادر و چند فرزند.

گاه تفاوت هایی در قوانین حاکم بر مردم بین النهرین یا مصر و یا یهودی ها دیده می شود که تمایل دیوان هخامنشیان را به رعایت سنت های مردمی از تیره های گوناگون٬در حد امکان٬ نشان می داد. با این همه چنین به نظر می رسد که در همه جا زنان از حقوق یکسانی برخوردار بوده اند.با این وفور اسناد مثبته درباره وجود همسانی حقوق زن ومرد موجب شده تا این برابری از سوی همه ی مورخان پذیرفته شود٬اما تمایل عمومی بر این بود که تساوی را برای سرزمین اصلی هخامنشیان٬ یعنی پارس٬ معتبرتر بدانند. بررسی دقیق لوح های دیوانی تخت جمشید نشان میدهد که زن در زمان فرمانروایی داریوش بزرگ از چنان مقامی برخوردار بود که در میان همه خلق های جهان باستان نظیر نداشت.

زن در هنر هخامنشی؛
باستان شناسان حفار در قطعه ای شکسته ای از یک آجر لعاب دار که از بنایی ایرانی در بابل به دست آمده٬چهری زنی را میبینند که با رنگ سفید نقاشی شده است.قطعه آجری از شوش دست سفیدی مزین به دست بند را نشان می دهد که نیزه ای را حمل می کند.البته این دست نمی تواند از آن زنی باشد.حتی گفته شده که ایرانی ها هیچ زنی را نقش نکرده اند.اما ما طبعا باید به اسنادی که به تصادف به دست می ایند نیز بها دهیم.ظاهرا زن در چارچوبی که برنامه های بزرگ امپراتوری و قدرت فرمانروایی آن را به نمایش در می آورد٬نقشی نداشته است.اما در میان آثار هنری کوچک به نقش های بی شماری برمی خوریم که به کمک آنها میتوان به تصویر کاملی از ظاهر زنان امپراتوری بزرگ ایران دست یافت. نخستین موضوعی که بی درنگ جلب توجه میکند لباس زنان است٬که همان لباس چین دار هخامنشی و همان کلاهی است که مردها بر سر دارند.

سرپوش کنگره دار بیشتر به چشم می خورد. از آن جا که مردان نیز از زیورآلات و جواهر زیادی استفاده میکرده اند٬ از این طریق تشخیص مرد و زن بسیار دشوار میشود. حتی عناصر زینتی٬ مانند به دست گرفتن نیلوفر نیز٬در تصویر زنان و مردان مشابه است.علاوه بر این معلوم می شود که در سراسر امپراتوری از «مد» واحدی پیروی می شده است. ظاهرا زنان اشراف٬ چشم به دربار در تخت جمشید داشته اند و می کوشیدند از لباس پربهای درباری تقلید کنند. برای نمونه به نگاره ای از سنگ آهک که از مصر به دست آمده و امروز در موزه بروکلین نگه داری میشود٬ نظری می اندازیم.

این نگاره زنی را با لباس چین دار هخامنشی نشان میدهد. چین های افقی جلوی لباس و پارجه ای که به «خورد» چین ها داده شده و تشکیل قوس های مکرر را داده است٬ به وضوح همانی است در لباس هخامنشی و در نگاره های تخت جمشید می بینیم. این لباس برش زیبایی دارد و در قسمت پشت٬تا زمین آویخته است. آستین ها نیز برشی گشاد و آویخته دارد. دست های نگاره در جلو به هم گره خورده و گردن بندی چند ردیفه از مروارید٬ مانند گردن بندی که از پاسارگاد به دست آمده٬برگردن.حلقه های بزرگی زینت بخش گوشها شده و موها را نواری با نقش نیلوفر نگه داشته است. این نوار همانی است که اسلحه دارها شاه در نگاره ی بیستون بر سر دارند.در آرایش مو نیز تقلید از آخرین «مد» نگاره های تخت جمشید را شاهدیم. موها کوتاه و به صورت دایره ای موج دار انبوهی پیرامون سر٬درست مانند موهای شاه٬ قرار گرفته است. سینه ای بزرگ تصویر به خوبی گواهی می دهد که نگاره از آن یک زن است.همین آرایش مو را در سری می بینیم که از تخت جمشید به دست آمده است. این سر به تقلید از سنگ لاجورد٬ لعابی به رنگ آبی دارد.

چشم ها و ابروان از لعاب شیشه ای و به رنگی دیگر ساخته شده است. این سر میتوانست از آن يک زن باشد. همچنین سری از سنگ آهک که در مسجد سلیمان پیدا شده٬یا سر دیگری از گل پخته از شوش ممکن است زنانه باشد.

در میان وسایل آرایش٬سرمه دانهایی از برنز یافت شده که اغلب به هیئت یک زن ساخته شده است.نمونه مجموعه خصوصی فروغی از زیبایی خاصی برخوردار است.زنی که به صورت سرمه دان ساخته شده لباس هخامنشی بر تن دارد که به خصوص آستین های اش از زیبایی خاصی برخوردار است.

از پشت سر زن گیسوان بلندی آویخته است و گردنبند پهنی از مروارید بر گردن دارد.دسته کلاهک سرمه دان که به شکل پایه ی مبل ساخته شده٬ برای آسانی کار کمی بلندتر گرفته شده و روی ان يک پرنده نشسته است.سرمه دان برنزی مشابهی٬البته با ظرافتی کمتر٬ در موزه ی آشمولین آکسفورد نگه داری میشود.همان زلف بر شانه افتاده٬این بار بسیار دقیق بافته شده و چین های پشت لباس٬ طبق قاعده٬به صورت قوس های مکرر افقی آویزان است. سرمه دان دیگری که از گور زنی در کیش به دست آمده٬ دارای روکشی از نقره بوده است. در این نمونه هم لباس چین دار هخامنشی تکرار شده و تندیس موی کوتاه مجعدی دارد.برای لباس خانم ها در مقایسه ی با لباس ندیمه های شان پارچه ی بیشتری به کار رفته است. این تفاوت را میتوان از حاشیه های کار لباسها و نقش آستین ها تشخیص داد. به کلاه کنگره دار در بالا اشاره کردیم. روی این کلاه چادری نیز پوشیده شده است.به زنانی با این پوشش و لباس اغلب در مهرها هم بر می خوریم. نمونه ی بسیار زیبایی امروز در موزه ی لوور پاریس نگه داری می شود.

ظاهرا مجلس بار در تخت جمشید مدل این مهر قرار گرفته است درست به همان شکل که شاه در مجلس بار نشسته است٬ در این مهر زنی بلند پایه بر صندلی تخت مانندی٬ که پشت مرتفعی دارد نشسته٬ پاهای اش را روی چارپایه ای گذارده و گل نیلوفری در دست دارد. لباس این زن لباس دربار هخامنشی است٬کلاه اش شبیه تاج است که در چادری روی آن انداخته اند. تصویر این زن٬ خلاف تصور معمول٬از ان یک الاهه نیست٬بلکه زن بلند پایه ای است که با رفتاری درباری خواسته تا اعتبار و درجه خود را بالا برد.

در مقابل او ندیمه ای با موی بافته ی ایستاده و پرنده ای شبیه آن چه روی کلاهک سرمه دان قرار داشت٬در دست دارد. این پرنده یا یک شیئی زینتی٬ یا وسیله ای برای بازی و شاید هم پرنده ای زنده٬مثل قناری برای وقت گذارانی یک خانم سرشناس است.

عودسوز تصویر نیز بزرگتر از معمول و تقلیدی آگاهانه از مجلس بار شاهی در تخت جمشید است. با این تفاوت که به جای مرد خدمتکار سطل به دست تخت جمشید در این جا زنی خدمتکار نقش شده است. این زن نیز مانند خدمتکار منقوش بر پارچه ی پاریزک لباس چین دار بر تن و کلاهی کنگره دار بر سر دارد.

در مُهرهای زیادی زنان ایرانی با لباس چین دار دیده شده اند. مثلا بر مهری که در لندن نگه داری می شود زنی را می بینیم گل نیلوفر بر دست و با موی بلندی که در قسمت پایین چندین گلوله به آن بافته شده است.

در مهر دیگری در آکسفورد٬ مردی ایرانی با لباس سوراکاری و باشلق روی چارپایه ای نشسته و در مقابل وی زنی با لباسی دیگر جام به دست در حال پذیرایی است.

و بالاخره در مهری در تورنتو زنی در حال حمل یک مجموعه ی کامل وسیله ای نوشیدن٬ یعنی غرابه٬ جام و ملاقه است.

در میان گنجینه ی جیحون نیز به بی شماری از نقش های زنان برمی خوریم.در فضای داخلی در یک قوطی نقره ای کوچک زنی با همان لباس معمول و مردی با لباس سوارکاران ایرانی نقش شده است.

در تعدادی از ورق های زرین که شاید همانند کلیساهای زیارتی ارتودکس و کاتولیک امروزی مخصوص نذر و نیاز بوده٬ زن های گل نیلوفر بر دست نقش شده است.در دو مهر انگشتر دیگر در هر کدام زنی نشسته به چشم می خورد٬که گل یا پرنده ای در دست دارد.به این ترتیب این حالت در تصویر زنان حالتی معمول و گسترده بوده است. در مهری که امروز در لندن نگه داری می شود به وضوح پیداست که پرنده ای که اغلب در نقش زن های نشسته به چشم می خورد٬ به هیچ وجه برای قربانی کردن در راه خدایان نیست(تصویر بالا).در این جا زنی نشسته در حال دادن پرنده ی کوچکی به دخترش برای بازی است.

به این ترتیب می بینیم که بی شماری نقش زن عصر هخامنشی وجود دارد٬که در آن ها از نظر لباس و کلاه و زیورآلات فرقی میان زن و مرد به چشم نمی خورد.حتی نقش های تشریفاتی مجالس مربوط به شاه٬مانند مجلس مشهور بار در فضای مرکزی پلکان بزرگ آپادانا نیز٬صورتی است که از طرف زن های امپراتوری بزرگ ایران تقلید می شود.

آبشخور:
از زبان داریوش،هاید ماری کخ،ترجمه پرویز رجبی،انتشارات کارنگ،چاپ جهاردهم
امپراتوری هخامنشی،پی یر بریان،ترجمه ناهید فروغان،انتشارات فرزان،1381
نگارنده: علیرضا کیانی ؛ تاریخ فا

مطالب مرتبط

2 نظر در “نقش اجتماعی زنان در دوران هخامنشیان

  1. پلوتارک مینویسد:
    مهمترین عامل پیروزی کوروش بر آستیاک (پادشاه ماد)، زنان بودند. مسلما تعالیم مزدایی که زنان و مردان را یکسان مینگرد و فرقی بین آنها قائل نیست در ارتقا مقام و شخصیت زن در ایران اثری انکار ناپذیر داشته است.

    شهبانو ماندانا دختر پادشاه ماد، مادر کوروش بزرگ شخصی بود که نخستین آموزشگاه تیراندازی و سوارکاری و فنون نبرد را برای ایرانیان بنیان نهاد بطوریکه که میگویند عده ی زیادی از فرزندان سرزمین پارس که هم سن و سال کوروش بزرگ بودند در این آموزشگاهها آموزش دیدند.

    شهبانو ماندانا به پسرش آموخت که حق چیست و ناحق کدام است و علت احترام بسیار زیاد کوروش به مادرش همین عدالتخواهی ای بود که از مادرش آموخته بود.

    مطابق قوانین اوستا:
    1.زنان حق مالکیت داشتند و میتوانستند دارایی خود را مستقلا اداره کنند.
    2.زن میتوانسته ولی و یا قیم و نگهدار فرزندان خود باشد.
    3.در دادگاه گواهی زن پذیرفته میشد.
    4.زن میتوانسته قاضی و داور و یا وکیل شود.
    5.شوهر حق نداشته بدون اجازه زن ، دخترش را شوهر دهد..

  2. محمد رضا گفت:

    چرندیاتی نوشتی که فقط به درد دوستان خودت میخوره
    هخامنشیان؟ همون بربرهایی که با مادر و خواهرشون سکس میکردن؟!؟!

    این یهودیها اصلا ایرانی نبودن که بخوان شاه بشن
    همش داستان سازی های یهود است برادر
    جدی نگیرید این کتابها رو

پاسخ دادن به محمد رضا لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *