اقتباس تمدن یونان از شرق
نگارنده: جمشید کیانی
در این جستار ، به بررسی گوشهای از اقتباس چشمگیری که یونانیان باستان از تمدن مشرقزمین نمودند ، پرداخته شده است. مطالب این جستار ، برگرفته از کتاب «تاریخ فکر ؛ از سومر تا یونان و روم» نوشتهی دکتر: «فریدون آدمیت» میباشد که دربارهی سیر اندیشه از میان «سومریان» (که از اقوام ایرانی بودند) تا تمدنهای باستانی مغربزمین است :
در سنت مورخان غربی (که هنوز هم تا حد زیادی اما نه به اطلاق امتداد دارد) تاریخ فکر اجتماعی و سیاسی ، با این مفروضات آغاز میشود : پایهی سیاست عقلی را یونان بنیان نهاد (!!) ؛ شهرهای آزاد و مستقل بنیاد یونانی بود (!!) ؛ «کنستیتوسیون» اختراع اسپارت بود (!!) ؛ دموکراسی ابتکار آتن بود (!!) ؛ مفهوم عدالت و آزادی و قانون را مدیون یونانیان هستیم (!!) ؛ و تئوری سیاسی با یونان آغاز گردید (!!).
آن معانی ، متفرّع(=منشعب) بر کلیات دیگری بود از این قبیل : طلوع تمدن اروپایی در جزیرهی «کرت» بود (!!) ؛ ضمیر هشیار اروپایی ، زادهی فرهنگ یونان بود (!!) ؛ پدران فلسفه و تاریخ و جغرافیا هم یونانی بودند (!!) و بالآخره تمدن یونان : معجزه بود (!!) و عظمت از آنِ یونان بود (!!).
یکی از نقادّان انگلیسی در مقالهی علمی «عظمت از قماش یونانی» مینویسد :
تصور ما را دربارهی فرهنگ یونان تا همین اواخر «کلیشههای یاوهای» میساخت.
«اساتیر زرین» همچون اعتدال و عدالت یونانی افسانه است ؛ سیاست آتن چیزی نبود مگر «پیکار داخلی کثیفی زیر نقاب ایدهآلیسم اخلاقی» ؛ شعار «حقیقت و جمال» که وِرد زبان فیلسوفان آتنی بود عاری از حقیقت بود و علم را 2000 سال به عقب میانداخت.
او گزندهترین الفاظ را هم نثار سقرات کرده ، سقراتی که در همهچیز مداخله میکرد ، همه چیز را به مسخره میگرفت ، و همهچیز را به هم میآلایید. ( اشارهاش به سقرات افلاتونی در «محاورات» افلاتون است که هیچ بحث و گفت و شنودی به نتیجه نمیرسد) زمان آن رسیده که تصورات گذشته را که بدون انتقاد پذیرفته ، به صورت معتقدات جزمی آمیخته با ستایش چاپلوسانه (از آتن) در آوردهاند کنار بگذاریم… و به سنجش حقیقی نویی برآییم./
در میان امواج مهاجرت که بهمنوار آسیای صغیر و منطقهی دریای «اژه» را فرا میگرفت (هزارهی سوم) جزیرهی بزرگ «کرت» را مردمی اشغال کردند که از آسیا و از راه دریا آمدند … این مهاجران دریانورد و تجارتپیشه ، تمدن درخشان مینویی (=مینوسی) را در «کرت» به وجود آوردند که طلوع مدنیت در مدیترانه شناخته شده است.
«چایلد» (گوردن چایلد) در آخرین تصنیف نامدارش : «جامعهی اروپایی پیش از تاریخ» نیز این قضیهی تاریخی را شکافته که : «روشنی افکندن بر توحش و بارباریسم اروپایی به وسیلهی مدنیت شرقی» جریان تاریخی مشخصی بود که با تمدن «مینویی»(=مینوسی) در «اژه» آغاز گشت.
درباره ی «سرچشمهی دموکراسی» ، علاوه بر اشارهای که «هرودوت» به مناظرهی «داریوش بزرگ» و دو تن از اطرافیانش در این باره کرده است ، عناصر دیگری را نیز میتوان مورد توجه قرار داد:
تحقیقات جدید ، زمینهی تأسیس «مجمع عمومی شهر» را به عنوان بنیاد سیاسی ، روشن نموده است. به خاطر بیاوریم اولین شهرهای آزاد مستقل در «سومر» به وجود آمده است (البته همانطور که می دانیم در سالهای اخیر در پی یافتن تمدن شکوهمند «جیرفت» سرچشمهی اینها به جیرفت تغییر کرده است). در همهی این شهرها قدرت سیاسی در مجمع شهر تمرکز یافته بود که آن را «مجمع همشهریان» نیز میگفتند و از مردان بالغ آزاد تشکیل مییافت ؛ امور روزمرهی شهر را شورای معمرین اداره میکرد ؛ اختیارات حاکم شهر محدود بود ؛ هیچ امر مهم اجتماعی صورت نمیگرفت مگر اینکه قبلاً به تصویب مجمع شهر رسیده بود و …
سومریان ساکن ایرانی کنونی بودند اما مهاجران آریایی که از نا کجا آباد آمده اند ایرانی می باشند نه سومریان. می خواهید عین نوشته گیریشمن را بیاورم که از لفظ بومیان و مهاجران ایرانی سخن می آورد.
گیرشمن یا هر کس دیگر برای فرضیهی «کوچ آریاییها به ایران» چه سند و مدرکی ارائه داده است؟
منظورتان این است که آریاییان به ایران کوچ نکرده اند؟ یکی از اسناد که در چشم همگان می باشد تفاوت دو تمدن هخامنشی با سلسله حکومتی قبل خود است. تفاوت آثار 3000 سال پیش با 4000 سال پیش است. تفاوت زبانی بومیان ساکن ایران فعلی با مهاجران است.
دربارهی این تفاوتها توضیح دهید.
توضیحش را شما بدهید، با خواندن این متن ها این به ذهن می رسد که می خواهید تاریخ 2500 سال قبل ایران هم را به گرو بکشید.
اگر سخن مستندی دارید بگویید.
اگر هم ندارید که هیچ.
گروکشی کار آن یاوهگویانیست که بدون هیچ سندی این
دروغ را به کرسی نشاندند.
خود شما سند بیاورید که اقوام پارسی(ایرانی نژاد) با اقوام سومری که شما ایرانی نژاد خواندید از یک ریشه هستند.
بنابر اسناد یافتشده و همچنین گزارش تورات ، سومریها از شرق به سومر کوچ کردهاند و
همچنین از نظر فرهنگی شباهات خیرهکنندهای با آریاییان دارند و همچنین شباهت فراوانی
با گزارش شاهنامه دربارهی «جمشید پیشدادی» دارند. و بسیاری موارد دیگر که باید دربارهی
آنها کتابها نوشته شود.
کدام اسناد؟ حال این آریایی ها از شرق آمده اند یا از شمال غربی؟ هم ترکان از شرق آمده اند و هم آریاییان از شرق. هم ترکان از سیبری آمده اند هم آریاییان. ترکان متوهم هم سومریان را ترک می دانند. کردها آنها را کرد اعراب آنها را عرب. حال این وسط تکلیف ما را مشخص کنید. و عده ای آنها را دراویدی . سند دارید؟ کدام سند؟ چه سندی؟
شما طبق چه سندی ادعا میکنید که آریاییها از سیبری آمدهاند؟
حتی اگر سومریان ، آریایی نباشند (که هستند) ، باز هم «آریایینبودن سومریها» به معنی «کوچ آریاییها به ایران» نیست.
افزون بر این ، سومریان ، آریایی هستند.
در خودِ کتیبههای سومری از یک سرزمین بهشتی و مقدس و سرزمین مادری یاد شده
که همان ایران است و مطابق با بهشتی است که در تورات از آن یاد شده (ن . ک . الواح سومری ▬ ساموئل کرایمر)
و باز هم در کتیبههای سومری ، از سرزمینی بسیار متمدن در شرق سومر یاد شده که نام آن «ارته» است.
هرودوت نیز میگوید که نام پیشین پارسیان : «ارته» بوده است و آقای یوسف مجیدزاده ، نشان دادهاند که
ارته همان «جیرفت» میباشد.
همچنین در تمام متون کلاسیک از حضور دیرپای ایرانیان در سرزمین ایران امروزی و اطراف آن (از جمله عراق = بینالنهرین)
سخن آمده است. و اصلاً هیچگاه عراق / بینالنهرین را چیزی جدا از ایران به شمار نیاوردهاند.