قاجاریان

مهدعلیا،زن مقتدر و توطئه‌گر سلسله قاجار

مهدعلیا،زن مقتدر و توطئه‌گر سلسله قاجار

  نگارنده: حامد محمدپور


 در سال 1220 هجری (1805 پس از زایش مسیح) دختری در خانواده امیر محمد قاسم خان قاجار و بیگم خانم دختر فتحعلیشاه به دنیا آمد که او را ملک جهان نام نهادند.


 

مهد علیا

 

جهان خانم نوه فتحعلیشاه، زن محمدشاه سومین پادشاه از سلسله قاجار، مادر ناصرالدین شاه، و مادر زن امیر کبیر صدر اعظم ایران بود.

جهان خانم به چند عنوان آراسته بود، او را مهد علیا می‌خواندند.

این عنوانی بود که نخستین بار به همسر سلطان محمد خدابنده داده شد.

در دوران پادشاهان قاجار این عنوان به مادر فتحعلیشاه داده شد و از آن پس مادر شاه را در سلسله قاجار، مهد علیا نامیدند.

مهد علیا از زنان با نفوذ و توانای دوران قاجار بود که در سرنوشت ملک و ملت نقش چشم گیر داشت.

قدر مسلم سایه او در ورای حوادث تاریخی عصر ناصری مشهود است. اما همین زن بنابه گفته اسناد و منابع از زنان هم‏عصر خویش باسوادتر و با معلومات‏تر بوده است. وی به ادبیات فارسی تسلط داشت و در بیان مطالب بسیار توانا بود. توانایی او در ادبیات فارسی و سبک روان و ساده نگارشش از نامه‏های بجامانده از او به خوبی مشخص است. این نامه‌‏ها حاوی جملات کوتاه و روان و ساده بود. به طوری که از اسناد موجود برمی‏آید در بیان سخن اهل درازی نبود و نامه‌‏هایش به ناصرالدین شاه لحنی مۆدبانه و صمیمانه دارد، اما در مورد دیگران از لحنی آمرانه و تند استفاده می‏کند.

مهدعلیا، به ظاهر زیبا نبود ولی از موهبات معنوی بهره‌ای بسزا داشت. بانویی پرمایه و باکفایت بود. به مطالعه‌ی تاریخ و دیوان اشعار شعرا رغبتی وافر داشت و کتابخانه‌ی خصوصی او را، این دو نوع کتاب تشکیل می‌داد. گاهِ سخن، شیرین‌گفتار و به وقت محاوره، حاضرجواب بود. امثال و حکایات و اشعار بسیار، از بر داشت و ضمن گفتگو، آنها را در جای خود به‌کار می‌برد.

این زن دسیسه ‏جو یکی از پایه‌‏های استحکام سلطنت ناصرالدین شاه به حساب می‏آمد. وی با ولخرجی‏های بسیار و پخش انعام و هدایا دوستانی برای پسرش خریداری و از اخبار پشت پرده مطلع می‏شد گاه عرایض ایل قاجار و زنان درباری را به عرض شاه می‏رسانید، و به ضمانت افراد پرداخته آنان را به مشاغل گوناگون می‏گمارد

با همه این تفاسیر، تاریخ ازمهد علیا به عنوان زنی بدنام، توطئه چین، دسیسه گر و جاه طلب یاد می کرد که در فن مکر زنانه بی بدیل بوده است. مهدعلیاشاهزادگان و صدر اعظم‌های شایسته و ارزنده را از کار بر کنار و مردانی فتنه گر و ریا کار را به کار گماشت.

 

این زن دسیسه ‏جو یکی از پایه‌‏های استحکام سلطنت ناصرالدین شاه به حساب می‏آمد. وی با ولخرجی‏های بسیار و پخش انعام و هدایا دوستانی برای پسرش خریداری و از اخبار پشت پرده مطلع می‏شد گاه عرایض ایل قاجار و زنان درباری را به عرض شاه می‏رسانید، و به ضمانت افراد پرداخته آنان را به مشاغل گوناگون می‏گمارد.

 شروع و آغاز دخالت وی در امور دولتی و خصوصی، در همان اوان ازدواجش با محمدشاه شکل گرفت، چراکه سستی اراده شاه و ناتوانی او در اداره کشور، مریضی نقرسش و عقیده درویش مسلکی باعث شده بود که محیطی مناسب برای رشد و بروز خودکامگی ملک جهان خانم باز شود. او در دربار دم و دستگاهی بسیار گسترده و باشکوه داشت. مهدعلیا با صدراعظم وقت میرزا آغاسی سر ناسازگاری داشت و به دنبال بهانه و فرصتی بود که خیلی سریع وی را از میدان به در برد که فوت محمدشاه به او امکان این کار را داد.

مهد علیا

حکومت 44 روزه مهدعلیا در تهران

بعد از مرگ محمدشاه قاجار در محله باغ فردوس، مهدعلیا بلافاصله میرزا آغاسی را طی نامه ای از صدارت عزل کرد تا آنجا که آغاسی از ترسش به حرم حضرت عبدالعظیم پناه برد و از فردای روز درگذشت شاه، وی عملا زمام امور مملکت را به دست گرفت و به مدت 44 روز تا رسیدن پسرش ناصرالدین شاه به تهران، فرمانروای پایتخت بود و سفرا، نمایندگان خارجی مقیم تهران برای حل مشکلات با وی مذاکره و مکاتبه می کردند.

وی با همکاری کشورهای روسیه و انگلیس و ترفندهای خاصش، توانست دست عباس میرزا نایب السلطنه و خدیجه خانم زن دیگر محمدشاه را از سلطنت کوتاه کند و آنها با کمک میرزا معتمدالدوله به سفارت انگلستان پناه بردند و در آنجا تحصن کردند. مشهور است که در این زمان وی در در های پشت پرده زنبوری می نشست و به گزارش های ماموران گوش فرا می داد و به رتق و فتق امور می پرداخت و علی قلی میرزا اعتضادالسلطنه را به پیشکاری خود انتخاب کرد.

مهدعلیا در این دوران دو چادر بر سر می کرد، یک چادر مشکی به نشانه سوگواری در مرگ شوهر و چادر دیگری به رنگ الوان به شادمانی از پادشاهی فرزند. با رسیدن شاه و امیرنظام (امیرکبیر) به پایتخت، مهدعلیا تصمیم داشت که میرزا آقاخان نوری را صدراعظم کند که ناصرالدین شاه، میرزا تقی خان را صدراعظم کرد و تیر مادر شاه به سنگ خورد و برای مدتی، حکومت تهران از دستش خارج شد.

امیرکبیر که با دسیسه های مهدعلیا آشنایی داشت و می دانست وی در پشت پرده های حرمسرا مشغول کشیدن نقشه و توطئه است، دایره عمل وی را در دربار محدود کرد.

امیرکبیر معتقد بود که ملک جهان، آفتی بزرگ برای سلطنت ناصرالدین شاه است و این موضوع را بارها به شاه اعلام کرده بود و شاه هم پذیرفته بود که مادرش به شدت زیرنظر امیرکبیر و یاران وی قرار گیرد تا کار خلافی از او سر نزند

اگر شاه قاجار بر تخت سلطنت به امیران و وزیران دستورهای مملکتی می داد، مهدعلیا نیز در قصر خویش بسیاری از کارها را به دست گرفته بود و شوراهای غیررسمی که نقش مخرب در اداره امور کشور را داشت، به راه انداخته بود.

بقعه دروغین زبیده خاتون

امیرکبیر معتقد بود که ملک جهان، آفتی بزرگ برای سلطنت ناصرالدین شاه است و این موضوع را بارها به شاه اعلام کرده بود و شاه هم پذیرفته بود که مادرش به شدت زیرنظر امیرکبیر و یاران وی قرار گیرد تا کار خلافی از او سر نزند، اما مهدعلیا برای آنکه بتواند به دسیسه گری هایش ادامه دهد و پیغام خود را برای براندازی امیرکبیر به افراد موردنظرش برساند در منطقه شهرری، امامزاده ای دروغین ساخت. ماجرا از این قرار بود که پیرمردی به نام حاجی علی، باغی داشت که پس از مرگ دخترش زبیده، وی را در آن باغ دفن کرده بود. مهدعلیا با آگاهی از این باغ دستور می دهد تا یکی از گیس سفیدان در میان دربار شایعه کند که خواب نما، شده و خواب زبیده خاتون دختر سیدالشهدا، که بعد از واقعه کربلا به شهرری آمده، را دیده که در این باغ مدفون است. جریان خواب قلابی بلافاصله در ارگ بر سر زبان ها افتاد و همه کسانی که از قبل توسط مادرشاه تحریک شده بودند، شاه را در فشار گذاشتند تا از مادرش بخواهد گنبد و بارگاهی برای زبیده خاتون برپا کند و شاه جوان و کم تجربه نیز خواسته آنها را پذیرفت.

مهد علیا

 

مهدعلیا به خواست خود، مخارج احداث بقعه و بارگاه را تقبل کرد و به بهانه سرکشی به ساختمان و زیارت هرچند روز یکبار به شهرری می رفت و در آنجا پیغام های نهانی اش را برای افراد موردنظر می فرستاد. توسط همین پنهان کاری ها بود که نواب توانست فرمان عزل امیرکبیر را از شاه بگیرد و وی را به باغ فین تبعید کند.مادر شاه به دلیل علاقه ای که به میرزا آقاخان نوری خوش سیما داشت وی را جایگزین امیرکبیر کرد و سرانجام در حالت مستی ناصرالدین شاه، حکم مرگ امیرکبیر را از شاه گرفت و عزت الدوله دخترش را عزادار کرد. در این دوران، دوباره مهدعلیا به دوران اوج خود بازگشت و دربار را کاملا در اختیار خود قرار داد به طوری که در امر عزل و نصب افراد دخالت کامل داشت.

مهد علیا در اواخر عمر نسبت به انجام امور مذهبی متمایل گشته بود. وی در املاک پدری خویش در حضرت عبدالعظیم، مدرسه‌‏ای ساخته و دکاکین اطرافش را موقوفه قرار داد. و در عمارت خود حسینیه‌‏ای بنا نمود و بساط تعزیه‌‏ای همه ساله ایجاد می‏کرد و به انجام مراسم تاسوعا و عاشورا اهتمام می‏ورزید. در ماه صیام بانوان درجه اول حرمسرا را جمع می‏نمود و بر سر سفره افطار می‏نشانید و پس از آن برای مقابله قرآن مجید، انجام اعمال شبهای احیا و خواندن ادعیه در تالار مخصوص گرد می‏آورد. گاه خود به تلاوت قرآن می‏پرداخت و گاه شاه به طور سرزده در جمع شرکت می‏کرد و به مقابله می‏پرداخت. در ماههای محرم و صفر نیز همه روزه چند تن از روضه‏‌خوانهای خوش صوت یکی پس از دیگری بر این مجالس عزا گرد می‏آمدند و به ذکر مصیبت می‏پرداختند. مهدعلیا همچنین به اعیاد ملی و مذهبی توجه داشت و جشن‏هایی در آن روزها برگزار می‏نمود و هدایای به اهل حرم می‏داد. اسناد باقیمانده از قروض مهدعلیا پس از مرگ بیانگر این نوع کارهای اوست.

سرانجام مهدعلیا در 70 سالگی در ششم ربیع الثانی 1290ه . ق هنگامی که ناصرالدین شاه به سفر فرنگ رفته بود، در تهران درگذشت و تا بازگشت شاه، جنازه وی را در مسجد سلطانی شاه، نگه داشتند و بعد از آمدن ناصرالدین شاه، وی مدتی بر سر جنازه گریست سپس به فرمان وی جنازه آن زن مکار و فتنه گر در حرم حضرت معصومه(س) در قم به خاک سپرده شد.

فرآوری : طاهره رشیدی 

منابع:1-آفتاب / 2- نورپرتال / 3-سیمرغ

 

افکار و عقاید خود را با دیگران در تالار گفتمان تاریخ فا به اشتراک بگذارید.

تاریخ فا ، مرجع تاریخ و تمدن ایران و جهان باستان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *