تدفین در دوره هخامنشیان
نویسنده: شراره السادات میرصفدری
پارسها (هخامنشیان)
یکی ازتیرههای اقوام آریایی که از کنارهٔ غربی دریای مازندران، همزمان با «ماد»ها وارد ایران شدند و در آغاز ورود در ناحیهٔ جنوب غربی دریاچهٔ ارومیه ساکن گردیدند، «پارس»ها بودند
نخستین بار در سالنامههای آشوری زمان «شلمانصر سوم» (شاه آشور) در سال ۸۳۴ پیش از میلاد از موطن جدید آنها با نام «پارسوآ» یاد شده است.
پس از چندی به دلیل فشردگی اقوام در آذربایجان و ناامنی منطقه، به سوی جنوب و جنوب شرق روی آوردند و در مسیر خود با «عیلامی» ها آشنا شدند و در ۷۰۰ پیش از میلاد در ناحیهٔ «پارسوماش» ـ احتمالا در منطقهٔ کوهستانی بختیاری، در ناحیهای که در قلمرو عیلام بود ـ مستقر گردیدند.
پس از چندی شهر عیلامی «انزان» یا «انشان» را متصرف شدند و در محیط متشنجی که از جنگ میان عیلام و آشور به وجود آمده بود و اختلافات داخلی میان «عیلامی»ها بر شدت آن میافزود، قلمرو کوچکی به وجود آوردند که بزرگ قبیلهٔ پارس یعنی «هخامنش» بر آن حکمرانی میکرد.
با طلوع دولت هخانشی که به وسیله کوروش کبیر پارسی از خاندان معروف بنیاد گردید (حدود ۵۵۰ ق. م)، ایران در صحنه تاریخ جهانی نقش فعال و تعیین کننده أی یافت. همچنین، این دولت منشاء و مرکز یک تمدن و فرهنگ ممتاز آسیایی و جهانی دنیای باستان شناخته شد.
تدفین در دوره هخامنشی از جمله مسائلی است که هنوز در پردهای از ابهام قرار دارد. اطلاعات اندک ما درمورد تدفینها به آن دلیل است که حفاریهای انجام شده در این دوره مربوط به سایتهای خاص است که عموما به زندگی مردم عادی مربوط نمیباشد. با وجود این تدفینهای این دوره را میتوان به چند دسته تقسیم کرد.
۱: تدفینهای صخرهای منسوب به پادشاهان
۲: تدفینهای مقبره سنگی
۳: تدفینهای خمرهای
۴: تابوتهای برنزی
۵: تدفینهای عادی مردم
۶: استودانها
۷: گوردخمهها
(نتیجه اصلی اینکه از دوره هخامنشی به اشکانی علیرغم تاثیر فرهنگ و هنر یونانی به صورت بارزتر اما ساختار اصلی مذهب و تدفین مبتنی بر آن همانا تداوم فرهنگی است long prosses cultural)
تدفینهای صخرهای
تدفینهای صخره ایی از جمله تدفینهایی هستند که به تدفینهای پادشاهان مربوط است از جمله محوطههایی که این تدفینها در آنها دیده میشود میتوان به نقش رستم/کوه مهر….. اشاره کرد
نمایی از مقبره داریوش – نقش رستم فارس
نقش رستم نام مجموعه باستانی در استان فارس ایران است که یادمانهایی از عیلامیان، هخامنشیان و ساسانیان را در خود جای دادهاست. آرامگاه چند تن از پادشاهان هخامنشی (از جمله داریوش بزرگ و خشایارشا)، نقش برجستههایی از وقایع مهم دوران ساسانیان (از جمله تاجگذاری اردشیر بابکان و پیروزی شاپور اول بر امپراتوران روم)، بنایی موسوم به کعبه زرتشت و نقشبرجسته ویرانشدهای از دوران عیلامیان در نقش رستم قرار دارد.
نقش رستم در فاصله ۶ و نیم کیلومتری از تخت جمشید واقع شدهاست.
آرامگاه چهار شاه هخامنشی در نقش رستم جای گرفتهاست. هر چهار آرامگاه شکلی صلیبی دارند و در دل کوه با ارتفاع قابل توجهی از سطح زمین قرار دارند. فضای خارجی آرامگاهها که عموماً مشابه هم هستند، دارای مشخصات زیر است:
نقش برجسته پادشاه که کمانی در دست دارد، در بالای سکو مشهود است؛ این کمان نشانه قدرت است. در برابر پادشاه، نقش اهورامزدا دیده میشود. در این نقش برجسته دو آتشدان تصویر شدهاند که آتش مقدس در آنها در حال سوختن است. در گوشه سمت راست بالای تصویر، نقش ماه مشاهده میشود که ناپایداری جهان را نشان میدهد.
در پایین سکو، نمایندگان ملل تابعه، تخت شاهی را با دستان خود نگه داشتهاند.
ستونهایی نیز دیده میشود که سر ستون آنها، دارای گاو دو سر مانند سر ستونهای تخت جمشید است. تعدادی شیر غـّران در پایین نقشها دیده میشود که با یک دسته نیلوفر آبی (لوتوس) تزیین شده است.
درِ ورودی آرامگاهها به شکل مربع است. این درها در دوران باستان قفل میشدند. برای این کار دو قطعه سنگ بزرگ در پشت آنها قرار میگرفت و به این وسیله مهر میشد. شکل آرامگاهها نیز مشابه است. تنها تفاوت آرامگاه داریوش کبیر در کتیبههای میخی و آرامی آن است. در این کتیبه، داریوش، اهورامزدا را ستایش میکند و فتوحات خود را بر میشمارد و از اندیشههای خود سخن میگوید.
راهروی داخل آرامگاه داریوش کبیر به درازای ۷۲/ ۱۸ و پهنای۷۰ /۳ متر است. در این آرامگاه نـُه تابوت سنگی وجود دارد که در یک ردیف در سنگ کنده شده و به داریوش کبیر، ملکه و سایر بستگان او تعلق دارد. درازا، ژرفا و پهنای این تابوتها ۲/۱۰ × ۱/۰۵ × ۱/۰۵ متر و ضخامت (سنگ) هر یک ۱۷/۵ سانتیمتر است. سرپوش هر یک از تابوتها را قطعه سنگ بزرگی تشکیل میدهد.
آرامگاه داریوش اول:
از بین چهار آرامگاه موجود، فقط این آرامگاه کتیبه دارد و تعلق آن به داریوش اول محرز است. در شاخه بالایی آرامگاه، شاه با لباس پارسی و کمان به دست بر روی سکویی سه پله ایستاده و در حال انجام مراسمی است که میتواند شاهی یا مذهبی باشد. تصویر فروهر یا به عقیدهای اهورا مزدا در بالای سر و پیشاپیش پادشاه قرار گرفتهاست و شاه دست خود را به علامت احترام رو به این تصویر گرفته. سی تن از نمایندگان قبایل مختلف تخت شاهی و سکوی سه پله روی آن را حمل میکنند.
در قسمت میانی آرامگاه حفرهای وجود دارد که ورودی آن مشابه درها و سرستونهای هخامنشی در سنگ حجاری شده و نمایی از یک ساختمان مشابه ساختمانهای تختجمشید را نشان میدهد.
درون حفرهٔ آرامگاه سه اتاقک در دل کوه کنده شدهاست که در هر یک سه گور صندوق مانند قرار دارد. تمام این اتاقکها و گورها خالیاند و احتمالاً توسط لشکر اسکندر غارت شدهاند.
آرامگاه خشایارشا:
این آرامگاه در سمت راست آرامگاه داریوش اول قرار گرفته (تصویر فلان…..) و بجز فقدان کتیبه و برخی اختلافهای جزئی در نقشهای برجسته، کاملاً مشابه آن آرامگاه است. از میان آرامگاههای چهارگانه مورد بحث، آرامگاه خشایارشا بهتر از همه حفظ شدهاست و جزئیات سنگتراشیهای آن سالم ماندهاند.
معماری داخل حفرهٔ آرامگاه با آرامگاه داریوش اول تفاوتهای اساسی دارد.
آرامگاه اردشیر اول:
این آرامگاه در سمت چپ آرامگاه داریوش اول واقع شدهاست و حجاری آن در مقایسه با دو آرامگاه پیشین بسیار بیدقت است.
آرامگاه داریوش دوم:
این آرامگاه غربیترین (منتهی الیه سمت چپ) آرامگاه هخامنشی نقش رستم است و آن را به داریوش دوم منتسب میدانند.
کوه رحمت:
کوه رحمت از نظر زرتشتیان زمان باستان کوه مقدسی بوده است و کلا کوه از این لحاظ که اعتقاد بر این بوده که جایگاه نیروهای مقدس میباشد قابل ستایش بوده است و دلیل این گفته مقبرههای بزرگان هخامنشی است که در دل کوه با کمال سادگی و بدون هیچ پیرایهای تنها برای آرامش این ارواح بنا شده است و این دلیل بر عزت و عظمت کوه رحمت است
در قسمت بالای تخت جمشید، در دامنه کوه رحمت؛ دو آرامگاه وجود دارد که آرامگاه اردشیر دوم و اردشیر سوم میباشد. تخت جمشید حدود دویست سال محل سکونت شاهان هخامنشی بوده تا اینکه در ۳۳۰ پ. م. اسکندر مقدونی (که ایرانیان او را گجسته، بنفرین، پلید و دیو خو نامیدهاند) آنرا سوزاند. تاریخ نگاران در مورد علت این آتش سوزی اتفاق رای ندارند.
آرامگاههای اردشیر دوم (۴۰۵ ـ ۳۶۱ ق. م) و اردشیر سوم (۳۶۱ ـ ۳۳۸ ق. م) مانند دخمه هایی در بالای تخت جمشید در دامنه کوه رحمت کنده شده و در داخل اتاق آرامگاه اردشیر دوم، دو قبر سنگی و دراتاق آرامگاه اردشیر سوم سه قبرسنگی موجود است.
نمای خارجی عبارت ازیک مجلس حجاری به پهنای ۱۲ متر وبلندی ۶ متراست که پادشاه هخامنشی را بر سریر پادشاهی در برابر سه مظهر مقدس فروهر و خورشید وآتش در حالیکه دست راست خود رابه حال نیایش بلندکرده است و در دست دیگرش کمانی دارد، می نمایاند.
سریر پادشاهی بر فراز دست ۲۸ تن ازنمایندگان کشورهای تابعه در دو ردیف قرار گرفته وبدین وسیله گسترش وشکوه حکومت هخامنشی رابه نیکوترین وجهی نمودار ساختهاند. این ۲۸ نماینده هم در نوشته پیشانی آرامگاه وهم در بالای سرشان معرفی گردیدهاند. در قسمت پایین نمای آرامگاه هیأت ایوان کاخ شاهی نمایانده شده است که سقف آن بر چهار ستون قرار گرفته و دری در وسط دارد که در ورودی آرامگاه راتشکیل می دهد. اطراف این در را ردیفی از گلهای ۱۲ پَر وبالای سر ستونهارا ردیف شیرهای ایستاده مزین ساخته است. پهنای این قسمت ۱۲متر وبلندای آن ۷متر است.
تدفین های سنگی(بناهای آرامگاهی):
پاسارگاد (آرامگاه کورش بزرگ)
مجموعهای از آثار باستانی برجایمانده از دوران هخامنشی است که در ۱۳۵ کیلومتری شمال شیراز در منطقهٔ پاسارگاد استان فارس واقع شدهاست.
مهمترین اثر مجموعهٔ پاسارگاد، بنای آرامگاه کوروش کبیر است که پیشتر مشهور به «مشهد مادر سلیمان» بود. در سال ۱۸۲۰ پس از پژوهشهای باستانشناسی، هویت اصلی بنا به عنوان آرامگاه کوروش کبیر مشخص شدهاست و چون گوهری در میان دشت خودنمایی میکند. این آرامگاه حدوداً در ۵۳۰ تا ۵۴۰ قبل از میلاد از سنگ آهکی به رنگ سفید ساخته شدهاست. بنای آرامگاه میان باغهای سلطنتی قرار داشته و از سنگهای عظیم، که درازای بعضی از آنها به هفت متر میرسد،، ساخته شدهاست.
تخته سنگهای آرامگاه با بستهای فلزی معروف به بست دم چلچلهای، به هم پیوسته بوده، که بعدها آنها را کنده و بردهاند و اکنون جایشان به صورت حفرههایی دیده میشود که بیشترشان را تعمیر کردهاند.
بنای آرامگاه دو قسمت مشخص دارد:
سکویی ۶ پلهای که قاعده آن مربع مستطیلی به وسعت ۱۶۵ متر مربع است.
اتاقی کوچک به وسعت ۷/۵ متر مربع که سقف شیب بامی دارد و ضخامت دیوارهایش به ۱/۵ متر میرسد.
پایه بنا (۱۳/۳۵×۱۲/۳۰متر) از شش لایه پلکانی تشکیل شدهاست، که از آنها اولی به بلندی ۱۷۰ سانتی متر، دومی و سومی ۱۰۴ سانتی متر، و سه عدد آخری ۵۷/۵ سانتی متر هستند. ارتفاع کلی بنا در حدود ۱۱ متر است. در ورودی آرامگاه در سمت شمال غربی قرار داشته و ۷۵ سانتی متر پهنای آن است. این درگاه کوتاه نیز دارای دو در سنگی بوده که از بین رفتهاست.
خزانهٔ آرامگاه، در بالاترین نقطه، شکل یک خانهٔ شیروانی ساده با یک ورودی کوچک در غرب را دارد. تا حدود صد سال پیش باور بر این بود که این بنا آرامگاه مادر سلیمان باشد.
پس از کشته شدن کوروش در جنگ با سکاها یا ایرانیان شمالی، جسد وی را مومیایی کرده و درون تختی از زر نهاده و اشیای مهم سلطنتی و جنگی او را در کنار وی گذارده بودند. به گزارش مورخان زمان اسکندر، وقتی اسکندر به پاسارگاد آمد و از مقبره کوروش که در میان باغی بزرگ قرار داشت دیدن کرد به آریستوبولوس دستور داد درون مقبره را تزیین کند. آریستوبولوس در درون مقبره تابوتی زرین، یک میز و تعدادی ظروف زرین و سلاحهای گرانقیمت و لباسهای شخص کوروش و کلیه جواهراتی را که زمانی به دست میکرد یا به خود میآویخت مشاهده کرد. این آرامگاه در آن زمان توسط تعدادی مغ محافظت میشود اما در زمان اسکندر مورد دستبرد قرارگرفت و کلیه اشیاء گرانقیمتش به سرقت رفت.
در شیب سقف آرامگاه دو حفرهٔ بزرگ وجود دارد که برای سبک کردن سنگها و کم کردن از بار سقف ایجاد شدهاست و برخی اشتباها، جای نگهداری کالبد کوروش و همسر وی دانستهاند.
آرامگاه کوروش در همه دوره هخامنشی مقدس به شمار میآمده این امر باعث گردیده که در دوران اسلامی هم این تقدس حفظ شود، اما تعبیر اصلی بنا دیگر مشخص نبودهاست و از سوی دیگر مردم هم ساختن بناهای با عظمت سنگی را خارج از قوه بشری میدانستهاند و به حضرت سلیمان که دیوان را برای کارهای دشوار در خدمت داشتهاست، نسبت میدادهاند. به همین جهت آرامگاه کوروش را هم از بناههای آن حضرت میشمردند و آن را به مادر او نسبت میدادند و «مشهد مادر سلیمان» میخواندند.
متن بر گرفته از شناسنامهٔ پاسارگاد ویرایش یونسکو به شماره ۱۱۰۶
آرامگاه کمبوجیه
آنچه از این بنا باقی مانده دیواری بلند به ارتفاع حدود ۱۴ و طول تقریبی ۷/۵ متر است. این بنا به بنای کعبه زرتشت در نقش رستم شباهت دارد در حالی که از نظر قدمت، قدیمیتر و از نظر استحکام و فن ساخت نمایانگر اجرایی قویتر از بنای کعبه زرتشت است.
تدفینهای گور خمرهای:
یکی از انواع تدفینهایی که سابقه طولانی دارد تدفینهای خمره ایی است این تدفینها را از لحاظ قدمت میتوان در دوره عصر آهن مشاهده کرد یکی از شهرهای هخامنشی که این نوع تدفین در انجا به دست آمده شوش است مادام دیولافوا گزارش میدهد از همان ابتدا در شوش از میان دیوارها خمرههای تدفین بدست میآمدیک گزارش حاکی از ان است در دیوارهای ترانشه Lکه مربوط به شهر شاهی است در میان جرز دیوار یک خمره دفن اموات بدست آمده است. مادام دیولافوا در جای دیگر مینویسدتعداد بسیار زیادی از این خمرهها به دست آمده که فقط ۵۰ تای آنها در اثر هجوم بازدید کننده گان شکسته است (تدفینهای تابوتی-چایچی)
تدفینها با تابوت برنزی:
تابوت برنزی از جمله نوع نوع تدفینهایی هستند که نمونههای کمی از آنها داریم. طی کاوشهای هیات فرانسوی در شوش در ۱۹۰۱ میلادی تابوتی از جنس برنز پیدا کردند که در جهت شمالی –جنوبی قرار گرفته بود. این تابوت شکل وانی مستطیل داشت که از برنز ساخته شده بود. ۵۶ سانتیمتر ارتفاع ۱/۶۵ متر طول، ۱/۲۹متر عمق و۹۶سانتیمتر عرض دارد. از این تابوت یک گل میخ نقره ایی و گردنبند طلایی بدست آمد. این تابوت را از لحاظ دوره تاریخی به اواخر هخامنشی نسبت دادهاند.
به نقل از چایچی «تابوت برنزی دیگری که در فوریه ۱۹۰۱ درآکروپول شوش توسط دمورگان کشف شد منحنی شکل است. در آن اسکلتی قرار داشته که در قسمت فوقانی آن سرار با تزینات طلایی و سنگهای قیمتی پوشیده شده. از جمله اشیا مهم و با ارزش این تدفین که ارزش بسیاری دارند کاسه نقره و حلقه بازو با نقش دو سر شیر /گردنبند طلا/ مهرههایی از جنس آگات.. است که ارزش بسزایی دارند.
تدفینهای معمولی:
بیشتر مطالعات درباره دوره هخامنشی در سایتهای مذهبی و پادشاهی خلاصه میشود. متاسفانه اطلاعات ما در مورد زندگی عادی ساکنان شهرهای هخامنشی بسیار اندک میباشد به همین نسبت ما در مورد تدفینهای این مردم اطلاعات کمی داریم.
از جمله شهرهای هخامنشی میتوان به دهانه غلامان اشاره کرد
تپه دهانه غلامان
این تپه در فاصله ۴۴ کیلومتری شهر زابل و چهار کیلومتری قلعه نو واقع شده است. دهانه غلامان تپهای مصنوعی به ارتفاع بیست و هشت متر است که در نزدیکی کوه خواجه، شهر سوخته و قلعه سام قرار دارد. پس از مدتی خاکبرداری از این تپه، آثار ساختمانی عظیم، بناهای مفصل و باشکوه و در مجموع شهر نسبتاً وسیعی نمایان شد. این بناها ازگل خام است و آجر و سنگ در آنها به کار نرفته است و این عجیب نیست، چون در سیستان سنگ نایاب است و خاک سراسر این سرزمین را فراگرفته است که وقتی گل شود، مانند آجر سفت و سخت میشود
استودانها:
از جمله از نمونههای باقی مانده از استودانها میتوان به استودان گبرها (استخواندان گبرها) در دامنه شمالی کوه ری، در آن حدود که مزار بیبی شهربانو و کوه تبرک در سوی جنوبی آن قرار دارد واقع شده است. به عبارت دیگر این اثر ارزشمند در شهرری، چهارراه خط آهن پشت دانشگاه آزاد اسلامی، سمت راست جاده مشیریه در دامنه کوه قرار دارد
اَستودان به معنی جایگاه نگهداری استخوان، چاه یا گودال یا شکافی است در کنار دخمه یا برج خاموشی، دور از دسترس جانوران، که استخوانهای مردگان را در آن میریزند. این رسم، یکی از رسوم زرتشتیان است و بازمانده استودانهای کهن را میتوان در شوشتر، نقش رستم و استان یزد، ایران مشاهده کرد. واژه استودان از دو بخش اَستو- (استخوان) و -دان (جایگاه) درست شدهاست
پیروان آیین زردشتی اجساد مردگان خود را در این مکان تقدیم به پرندگان گوشتخوار میکردند. آنگاه استخوانهای اجساد را در منسوجی (بافته) میپیچیدند و در اتاقهایی که در داخل استودان تعبیه شده بود جای میدادند. استودان گبرها به صورت استوانههای مدور و بلند به ارتفاع حدود ۶ متر احداث شده و دارای ساختاری متشکل از لاشه سنگ و ساروج (مخلوطی است از آهک و خاکستر یا ریگ که در آب به مرور جذب انیدرید کربنیک کنند و آهکش به صورت سنگ آهک که محکم و پایدار است در میآید و از آن برای ساختن بنا استفاده میکنند) و از نظر قدمت متعلق به هزاره اول پیش از میلاد است
گوردخمهها:
واژه دخمه
واژه دخمه در فرهنگستانهای مختلف معانی متعددی همچون گورخانه گبران، سردابهٔ مردگان، خانه زیر زمین برای مردگان، گور و گورستان زرتشتیان را دارد. دخمه سردابهای که جسد مردگان را در آنجا نهند. سردابه مردگان. (برهان). سرداب برای مرده. خانه یا سردابه که اموات در آن نهند. مقبره. اطاق زیرزمینی که برای دفن میت بکار رود. ناووس. (حاشیه برهان قاطع). آن ته خانه که کفار عجم مردگان را در آن نگاه میداشتند. (غیاث). کلمه دخمه در اوستا دَخْم َ و در پهلوی دَخْمَک بمعنی داغگاه است یعنی محلی که مردگان را میسوزانندچه ریشه این کلمه (د گ) سوزانیدن
است و کلمه «داغ» از همین ماده است، دخمه محلی است که زرتشتیان از دیر باز تا حدود چهل سال پیش، اموات خود را طبق اصول، فرهنگ و آداب و سنن مذهبی خود و طی انجام مراسم ویژه در آن مینهادند تا طعمه کرکسهای کوههای اطراف شوند.
وسط فضای میان تهی دخمه چاهی وجود دارد که به «استودان» معروف است و استخوانهای به جای مانده از اجساد را داخل آن میریختند
و روی آن آهک و گوگرد میریزند تا بسوزد و خاکستر شود و سپس به وسیلۀ باران به چهار چاهی که اطراف چاه اصلی است برود. پس از مدتی و طی مراسمی خاص، محوطه داخل دخمه جارو و ضد عفونی میشد و بار دیگر دخمه مذکور مورد استفاده قرار میگرفت. در حقیقت محوطه داخلی دخمهها مانند گورستانی بود که چندین بار از آن استفاده میشد.
مراسم دینی درگذشتگان
در نزدیکی دخمه حدود ۱۵۰ تا۲۰۰ متر (کمی بیشتر یا کمتر) ساختمان خشت و گلی محقری در دو طبقه و دارای چند اتاق برای انجام مراسم دینی بعد از فوت اشخاص ساخته شده بود. یکی از اتاقهای این ساختمان اختصاص به آتشسوزها داشت و مخصوص آتشسوزی بود. کار آتشسوزها که معمولا دو نفر بودند، عبارت بود از اینکه از روزی که جسد درگذشته را به داخل دخمه میبردند، مرسوم بود شبها (تا سه شب) آتشسوزها در آن اتاق که یک پنجره مستقیما رو به دخمه داشت از سر شب تا صبح آتش بسوزانند، نور این آتش میبایست از همان پنجره به تمام دخمه بتابد. روی دیوار دخمه سوراخ پنجرهمانند کوچکی وجود داشت که این سوراخ پنجره و پنجرهٔ اتاق آتشسوزی و شعلههای آتش وسط اتاق میبایست در یک امتداد باشند که نور شعلههای آتش از سر شب تا صبح به دخمه و داخل آن بتابد.
گوردخمههای اسحاق وند
این گوردخمهها در بیست و پنج کیلومتری جنوب غربی هرسین، در شمال شرقی روستای «ده نو» قرار دارند. نام این گوردخمهها از روستایی به نام «اسحاق وند» گرفته شده است که در میان اهالی محل این گوردخمهها به «فرهاد تاش» معروف است. این مجموعه شامل سه گوردخمه است که گوردخمه سمت راست بالاتر از دو گوردخمه دیگر قرار دارد. گوردخمه سمت چپ به شکل طاقچهای به عمق ۸۵ سانتیمتر و عرض ۲/۱۰ متر است. گوردخمه میانی به عمق ۱/۷۵ و عرض ۱/۶۳ متر و گوردخمه سمت راست به عرض ۲/۱۰ متر است. اطراف هر یک از این گوردخمهها قاب بندی شده است. در قسمت بالای گوردخمه میانی، تصویر مردی به حالت تمام قد، به ارتفاع ۱/۸۷ متر و با چهرهای نیم رخ حجاری شده است. این شخصیت لباس چین دار بلندی به تن دارد و دستهای خود را حالت نیایش در جلوی صورت خود قرار داده است. در مقابل او مشعلی به ارتفاع هشتاد و سه سانتیمتر و سپس آتش دانی به ارتفاع نود و چهار سانتیمتر دیده میشود. در پشت این آتشدان، فردی به ارتفاع هشتاد سانتی متر حجاری شده که دستهایش را بلند کرده و از پشت یک شی را گرفته است. در گذشته این گوردخمهها را به دوره ماد نسبت میدادند؛ ولی امروزه در مورد زمان ساخت آنها اختلاف نظرهایی وجود دارد. هرتسفلد آنها را به دوره هخامنشی نسبت میدهد و معتقد است که گوردخمه میانی قبر گئومات مغ است. اگر چه عدهای دیگر نیز این گوردخمه را متعلق به دوره هخامنشی میدانند، ولی انتساب آن را به گئومات مغ بیپایه و اساس میدانند. در پژوهشهای اخیر نیز این گوردخمهها را به دوره سلوکی نسبت دادهاند. در زمان اشکانیان نقش آتشدان و پیکره شخصیتی که هر دو دستهایش را بلند کرده و از پشت شیء را گرفته، حجاری شده است
گوردخمههای دربند
گور دخمههای دربند در بدنه کوه «شوق علی» واقع در شمالی شهر صحنه و سمت است آب دربند حجاری شدهاند. این گوردخمهها در بین اهالی محل به «قبر کیکاوس»، «فرهاد تراش» و «گورشیرین و فرهاد» معروف است. در ارتفاعی که بیش از پنجاه متر از سطح رودخانه فاصله دارد، محلی به طول چهارده و نیم و ارتفاع یازده متر تراشیدهاند و در آن دخمه بزرگتر را ساختهاند که درگاه آن رو به جنوب است. در جلوی گوردخمه، فضای ایوان مانندی ایجاد کردهاند. در جلوی این ایوان، صفهای در صخره تراشیدهاند. در دو طرف ایوان دو ستون سنگی وجود داشته که متأسفانه تنها پایه و بخشی از ساقه آن بر جای مانده است. بر اساس بخشهای باقی مانده، پایه ستونها به شکل زنگوله برگشته است. بدنه این پایه ستونها دارای شیارهای شبیه به پایه ستونهای دوره هخامنشی است. در نمای بالا ورودی آرامگاه، تصویر خورشید بال داری حجاری شده است. در این گوردخمه بعد از ایوان ستون دار، ورودی دخمه قرار دارد که به اتاقی به ابعاد ۳× ۳/۲۰ متر و ارتفاع ۲/۴۵ متر منتهی میشود. در هر یک از اضلاع شرقی و غربی این اتاق، سکوی ایجاد شده است. بر روی هر یک از این سکوها، قبری به طول ۲/۱۵ متر و عرض ۸۲ سانتیمتر کنده شده است. در میان دو سکو، مدخل مستطیل شکلی وجود دارد که به اتاق زیرین مرتبط میشود. در داخل این اتاق، قبری در داخل سنگ کنده شده است. در کنار این قبر نیز سکویی دیده میشود. در دیوار شمالی این اتاق، دو طاقچه کوچک جهت قرار دادن نذورات و هدایا کنده شده است. با توجه به شکل پایه ستون، نوع تراش و سقف اتاق زیرین به نظر میرسد که این گوردخمه نیز متعلق به دوره هخامنشی است.
گور دخمه صحنه
در سراب صحنه (۶۰ کیلومتری شهر کرمانشاه بر سر راه همدان به کرمانشاه) دو اثر صخرهای به فاصله یکصد متر بر سینه کوهی که در شمال صحنه که در محل، آن ناحیه را سراب مینامند، کنده شده است:
الف) مقبره کیکاوس یا به قول هرتسفلد، شیرین و فرهاد که کُردها به این مقبره شیرین گورا (شیرین بزرگ) میگویند. اهالی محل درباره آن اسم فراکن و فراتاش را بکار میبرند.
ب) بوچکه (شیرین کوچک) که به فاصلهٔ یکصدمتری سمت راست مقبره شیرین و فرهاد با طاق هلالی جلب توجه میکند.
در ورودی مقبره کیکاوس و یا شیرین و فرهاد، دو عدد ستون سنگی که دارای ته ستونهای ناقوسی میباشند به چشم میخورد. این ستونها در دو طرف ورودی دخمه از سنگ صخره تراشیده شده و به مقبره جلوهای خاص بخشیدهاند. در نمای بالای ورودی یک قرص خورشید بالدار که علامت اهورا مزدا میباشد دیده میشود. البته قرص خورشید بالدار، سمبلی است که ابتدا، آشوریها و بعدها مادها و هخامنشیها آن را مورد استفاده قرار دادهاند، به عبارت دیگر این سمبل برای اولین بار در فرهنگ آشوریها خودنمایی کرده و بعد از نفوذ در فرهنگ ایران، اسم اسم اهورامزدا بهخود گرفته است.
در این گور دخمه، بعد از ایوان ستون دار دهلیزی ایجاد شده است که دارای دو طاقچه میباشد. در طرفین گور دخمه، دو تابوت مستطیل شکل دیده میشود که در جهت قرار دادن اجساد مردگان با دقت بیشتری حجاری حجاری شه است. یک گودی چهارگوش در کف دهلیز ایجاد شده که از آن گودی وارد اطاق اصلی که آن نیز به شکل مستطیل تراشیده شده، میشدهاند. در داخل این اطاق سکویی مستطیل شکل که احتمالا جسد شاه را در آن قرار داده و اجساد نزدیکان او را در تابوتهایی میگذاشتند که در طرفین این مقبره تراشیدهاند. طاق شیروانی اطلاق زیرین و ته ستونهای ناقوسی شکل این مقبره دو عامل هستند که بعدها در دوره هخامنشی به ویژه در مقبره داریوش نیز تکرار شده است. این آرامگاه نیز مانند آرامگاههای داودختر و دکان داود که در ناحیه فارس از آنها یاد شده است، پیش در آمدی برای آرامگاههای شاهنشاهی هخامنشی در تخت جمشید و نقش رستم میباشند. بلندی این گور دخمه از سطح آب دربند در حدود ۵۰ متر است و ارتفاع آن حدود ۱۲ متر میباشد. در جلوی مدخل ورودی مقبره، ایوان ستون دار مستطیل شکلی به درازای ۵۸۲ و پهنای ۱۷۵ سانتیمتر شایان توجه میباشد. قطر ته ستون ناقوسی شکل ۵۵ سانتیمتر و بلندی آن در قسمت باقیمانده ۱۴ سانتیمتر است. بدنهٔ این پاستون دارای شیارهایی است که پاستونهای هخامنشی عصر داریوشی را به یاد میآورد. مدخل ورودی مقبره جنوبی بوده و پهنای دهانه مدخل، حدود ۱۳۲ سانتیمتر و بلندی آن ۱۷۰ سانتیمتر را نشان میدهد. شکل اصلی مقبره از داخل مربع مستطیل بوده، پهنای آن ۳۰۰ سانتیمتر و درازای آن ۳۱۸ سانتیمتر است. در هر یک از صحههای داخل مقبره قبری تراشیده شده که درازای هر یک از آنها ۲۱۵ و پهنای هریک از آنها ۸۲ سانتیمتر میباشد.
گور دکان داود
در جنوب شرقی سرپل ذهاب (حدودا ۵/۲ کیلومتری شهر از کرمانشاه به سرپل ذهاب) بر سینهٔ کوه کل داود مقبرهای صخرهای به نام کل داود و یا دکان داود در صخره کنده شده است. این مقبره همچون مقبرهٔ شیرین و فرهاد دارای ایوانی در جلو، مدخلی در وسط ضلع روبرو و دردو طرف ورودی مقبره، بقایای دو پاستون و دو سر ستون سنگی دیده میشود. پاستونها بر خلاف مقبرهٔ شیرین و فرهاد که ناقوسی شکل میباشند، خیلی ساده و به صورت مربعی تراشیدهاند. در زیر این مقبره به فاصله ۵ متر، تصویر مردی بر سنگ حجاری شده که این مرد لباس مادی بر تن دارد و به رسمی که معمولا از برگ خرما با ترکههای به هم درست میکردند در دست چپ گرفته و دست خود را در حالت نیایش به طرف بالا نگاه داشته است. (توجه داشته باشید که برسم، احتمالا عصای مذهبی مغان است که هنگام عبادت در برابر صورت میگرفتند). طرز ایستادن این مرد که دستها را بسوی مشرق گرفته و همچنین به دست گرفتن برَسم نشان دهنده یک مرد مادی در حال نیایش است. با توجه به طرز لباس این مرد و برَسمی که به دست گرفته میتوان آن را با تصاویر مغان، که بر صفحات طلا کنده شده و مربوط به گنجینه جیحون (گنجینه جیحون در حوالی آمو دریا کشف شده و در بر گیرنده آثار هنری ماد و هخامنشی است) میباشد، مقایسه کرد.
به هر حال تصویر فوق نشان دهندهٔ یک مرد روحانی و یا مغ، از دوران مادها بوده که چنین تصویری بارها هم در آثار صخرهای و هم در آثار فزی تکرار شده است. در داخل این مقبره یک اطاق و یک قبر مستطیل شکل به چشم میخورد، که در جهت ایوان ساخته شده و در انتهای سالن، ۳ فرورفتگی نیم دایره در بدنه دیوار تراشیدهاند که احتمالا جهت قرار دادن نذورات و هدایا از آنها استفاده میشده است. سقف این مقبره در ایوان مسطح بوده ولی در داخل تقریبا به شکل هلالی میباشد. بدنهٔ ستونهای سنگی این گور دخمه بر اثر مرور زمان به کلی از بین رفته و تنها پا ستونها و سر ستونهای مربع شکل باقی مانده است.
منابع:
رازی، عبدالله، سال ۱۳۶۳ ازسلسلهٔ ماد تا انقراض سلسلهٔ قاجاریه؛ انتشارات اقبال، تهران
چایچی، احمد، ۱۳۸۱، تدفین تابوتی در ایران باستان؛ انتشارات سمیرا، تهران شاپور
شهبازی، علیرضا۱۳۸۴، راهنمای مستند تخت جمشید بنیاد پژوهشی یارسه پاسارگاد؛ انتشارات سازمان میراث فرهنگی؛ تهران
فیروزمندی بهمن و سرفراز علی اکبر ماد ۱۳۷۳، هخامنشی – اشکانی – ساسانی ––انتشارات جهاد دانشگاهی هنر؛ تهران
ویکیپدیا؛ مدخل نقش رستم
این مطلب من نوشتم اما چطور سر از سایت شما درآورده ؟نمی دونم
درود بر شما
اگر دقت کنید بنده نام شما رو به عنوان نویسنده در بالای مطلب ذکر کردم و فکر نکنم مشکل دیگری باشه
با سپاس